سلام. همه ی کسانی را که دوست دارم همیشه ازشون خواهش می کنم هر روز خصوصا صبح ناشتا یک سیب درختی تازه با پوست بخورند چون:
1.مکاتب طبی مهم دنیا ـ مثل طب اسلامی وسنتی، طب یونان... ـ اجماع براین دارند که: هرکس هرروز سیب بخوره از پزشک بی نیاز میشه. در اسلام هم خوردن سیب ناشتا مستحبه. ضرب المثل انگلیسی ش را هم که همه معمولا بلدند.
2. سیب، معدل مزاج(یعنی تعدیل کننده ی مزاج) هست. براساس طب قدیم، منشأ تمام بیماری های جسمی و روانی، از غلبه ی سودا وصفرا یا هریک از اخلاط اربعه است
3.در طب جدید هم اتفاقا همین تاکید وجود داره وبه همین خاطر نماد سلامتی در پزشکی هم عکس سیب قرمزه
4.بوییدن سیب در هنگام سحر، به فرموده ی امام محمد باقر علیه السلام، موجب رفع پریشانی های روانی ست
5.اخیرا در امریکا به طور ویژه بررسی کردند و متوجه شدند کسانی که هرروز دو تا سه بار سیب می خورند، از سکته و چربی خون و فشار خون و قند و بسیاری دیگه از بیماری های رایج، به طرز عجیبی نجات پیدا می کنند(مستندی در همین زمینه را چندسال پیش هم در تلوزیون نشون می داد)
6.معتقدم اگر تمام داروهای یک داروخانه ی کامل را در هم بیفشرند وتمام ضررهاش را هم بگیرند، هرگز به اندازه ی مداومت بر سیب، تاثیر نداره. این مطلب را پزشکی که در آخر معرفی می کنم هم صددرصد تایید کرد.
البته میگن چون سیب را با مواد نگه دارنده واکس می زنند، بنابراین پوستش ضرر داره، این مطلب مورد اختلاف کارشناسان هست وبعضی ها هم میگن این طور نیست. درهرحال جهت احتیاط بهتره از سیب های ریزه و معمولی مثل همین سیب های ارزان قیمت سمیرم استفاده بشه. چون بیشتر خاصیت سیب در پوست سیبه.
ضمنا بعضی ها معتقدند سیب سفید طبیعتش گرم تر از سیب قرمزه . ولی انواع سیب های موجود (به استثنای سیب ترش) خاصیت لازم رادارند.
چندین سال پیش پزشک 85 ساله ای رادیدم که خیلی سالم وسرحال بود. میگفت من توی این سن جراحی هم میکنم! بعد راز سلامتیش را در چند چیز خلاصه کرد. یکی ش کم خوری، ودومیش را یادم نیست! [1]سومیش :سیب . انشاالله همیشه سالم باشید
......................................................................................
1.به نظر خودم تفکر مثبت و آرامش؛ و پرهیز از غم و غصه و حرص و حسرت، از همه چیز مهم تره و بهترین راه این حالت"اعتماد به خدا" ست
ســــــوره ی نور
ای نام تو نو بهــــــــــارِ آغاز
بی نام تو لاله کی شود باز؟
ای حُسن تو مَطلع شقایق
دیبـــــــاچه ی اولین دقایق
ای بخت سپید صبحگاهی
دوشیزه ی عصمتِ الهی
ای زُهره جبینِ مطلع البدر
گیسوی هزار لیلـة القدر
ای مایه به مهر و ماه داده
آسایه به شامگاه داده
ای نام تو بر نگین خاتم
مصداق تمام اسم اعظم
مفتاحِ دری که بسته باشد
مصباحِ دلی که خسته باشد
بر سکّه ی حوری و ملَک، حک
در هفت عروسِ نُه فلک، تک
فرّمایه ز کیست روحِ مریم؟
فرمانبرِ کیست نوح در یمّ ؟
ای کوثرِ در «کَسا» نِشسته
بر تارُکِ «هل اَتی» نِشسته
گُلپونه ی پینه بسته دستت
دستاس فلک به گرد شستت
واکرده بهشت بر تو آغوش
هر چند که می کنی فراموش
حوران بهشت در شگفتند
شَرابه ی دامنت گرفتند
پر در پر و سر به سر یکایک
دنبال پیامبران ملایک
در طوفِ تو، دف به کف رسیدند
پابوس تو صف به صف رسیدند
خاتم زده بوسه ها به دستت
یعنی که فدای ناز شستت..
ای چشم تو هفت پرده ی هو
جَلَّت و تَقَـــــدَّسَت به ابرو
وصف تو وحور؟ لا و کلّا
«إنسیّه»، ولی هـــزار امّا!
در عین جمــــــال، ذوالجلالی
مجموعه ی احسن الخصالی
***
ای چشم تو چشمه ی اَهورا
«طاها»ی نِشسته در «طَهورا»
وحی عسل و زبان سوسن
بیت الغزلِ نظام احسن
کندوی ملَک به خانه ی کیست؟
هندوی فلک نشانه ی چیست؟
ای شبنم برگ قل هوالله
خال لب حق، کریمـةُ الله
اســـطوره ی آب زندگانی
مستوره ی «سبعة المثانی»
تمثیل خدا به یک اشاره:
خورشــــــــیدِ دوازده ستاره
اســـــــــــرار تو : ریشه ی نبوت [1]
نسل تو : همیشه ی نبوت
ســـجاده ی تو : پَرِ ملایک
تسبیـــــــح تو : گوهر ملایک
از خاک تیمّـــــــــم تو آدم
برخاست و شد مسیحِ مریم
ای جان جهان، جهان جان ها
خورشید زمین و آسمان ها [2]
ای مادر مهــــــــترِ زمانه
مقصود تویی، جهان بهانه
جز سرّ تو نیست در مقامات
خود دانی و فاطر السماوات...
***
ای ماه معاد، قطب ساعت
دریای حماسه ی شفاعت
فرمان قضا نصیبه ی توست
دیوان جزا کتیبه ی توست
ای کار گشای هر چه بستند
تیمارِ دلی که درشکستند
این بارِ گناه بسته ی ما
این نیز دل شکسته ی ما
از عمر، گذشته است پاسی
ماییم و دلی که می شناسی
ماییم تنی تباه کرده
برنامه ی خود سیاه کرده
جز مهر تو حاصلی نداریم
هر چند که قابلی نداریم
ای مادرِ محض مهربانی
تو، بنده شناسِ نکته دانی
دانی که دلی خراب دارم
جامی تهی از شراب دارم
ابتر شده دودمان آهم
از کوثر تو پیاله خواهم
دریاب دل رمیده ام را
وین جانِ به لب رسیده ام را
این قصه ی روی داده را، هم
وین نامه ی سرگشاده را، هم
ای مهر تو مایه ی شفاعت
وی قهر تو سوره ی برائت*
فردای قیـــــــــــامتِ تو و من
چشمم به شفاعت تو روشن
***
ای لطف نسیم، قهر طوفان
آشوبشِ عقل فیلسوفان
ای دیده ی عقل، از تو کوتاه
محراب شهود، چشمِ الله
ای جز تو حجاب – لایه لایه
مضمون کتاب- آیه آیه
ای روح مقدسات عالم
روح القدُس از تو می زند دم
ای نسل تو چشمه ی مبارک
اصل تو کرشمه ی تبارک
ای از تو نژاد سبز باقی
غوغای چمن چمن اَقاقی
بنگر تو که می شوی به معراج
سبّابه ی بهت کاج در کاج
پیراهن آفتاب برتن
منجوق ستارگان به دامن
ای عرش خدا پَرَندِ آهت
جبریل، بُراقِ نیمه راهت
آنان که ره خدا گرفتند
از پاقدمِ تو پا گرفتند
روح و ملَک و مسیح و اِدریس
حوران حرم نشین پردیس
از مهرِ رخ تو همچو اسپند
سبّوح زدند و پر گرفتند
ای جلوه ی ذات، لوحش الله!
مرآت صفـــــات، بارک الله!
***
ای فرش نشینِ عرش دربر
پهــــلوی تو دادگاه داور
ای علت انبیای مرسل
معلول علی، شهید اول
ای قلب شکسته ی پیمبر
قرآنِ درون سینه پرپر
مظلوم ترین شهید ممکن
کشتند تورا ـ بأیِّ ذنبٍ؟...
یک روز حبیبه ی پیمبر
یک روز خلیل آتش اندر
یک روز گُلِ سرِ مدینه
یک روز «مدال سرخِ سینه»*
یک روز خطاب نازدانه
یک روز عتاب تازیانه...
بس کن که طریق طاقتم رفت
بس کن که سر بلاغتم رفت
بس کن که «خدا خدا خدایا»
از خاک رسول کرده غوغا
یا فاطمه! من بلاغتم نیست
بر شعر فصیح طاقتم نیست
نام تو برای پاکبازی ست
کِی بهر چنین زبان درازی ست؟
ای دُرّ یتیم، قرّةُ العین
خون گریه کناد چشم کونین
تاریخِ درِ شکسته بگذار
گُل میخِ به خون نِشسته بگذار
مگذار سر جنون بگیرم
از رگ رگ خویش خون بگیرم
این تیر کنون نجَسته اَولی
هم در دل من نِشسته اَولی
آلاله به خون سرشته بهتر
مرغ دل ما برشته بهتر
چون حلقه بر این نگینِ سختی
دندان به جگر گرفته لَختی
در کارِ بلال ماندنم بِه
در مأذنه لال ماندنم بِه
از داغ تو ای بهارِ ایزد
طاووس بهشت پر بریزد..
ای زخم تو یادگار شیعه
خون جوشیِ هر بهار شیعه
ماییم تبارِ تب گرفته
اسرار هزار شب گرفته
خورشیدِ به شب نهفته داریم
یک سینه سخن نگفته داریم
در سُنبُله می نهیم این داد
تا قبضه ی ذوالفقارِ میعاد
***
خورشید نهفته – آه، زهرا!
داغ تو گرفته ماه، زهرا!
از خاک تو رُسته ایم والله
خاک تو نجسته ایم والله
از خاک نبوده ای که در خاک
جوییم تو را – الهـــــــــه ی پاک!
ای پرده نشین لامکانی
ای سدره نشان بی نشانی
قبر تو عمارتی ندارد
قدر تو عبارتی ندارد 1374
............................................................................................................................
1.ریشه ی نبوت: «ام ابیها ـ امّ یعنی ریشه». همچنین از رسول خدا صلی الله علیه واله نقل است : ما تکاملت النبوة لنبیّ حتی اقرّ بفضلها ومحبتها :نبوت برای هیچ پیامبری به کمال خود نرسید، جز بعد آنکه به فضل ومحبت فاطمه (سلام الله علیها)اقرار کرد. فاطمة الزهرا آیة عظمة الله؛ لجنة من طلاب العلوم الدینیة؛نشراسوه:ص اول
2.فاطمة نورالسماوات
** این مضمون :«قهر تو سوره ی برائت» را از دوست اندیشمندم، جناب آقای حمید رجائی الهام گرفتم. همچنین، تعبیر «مدال سرخ سینه» نیز از جناب آقای آَحَد ده بزرگی، شاعر شیرازی ست.
میلاد جان جانان، و خورشید آسمان ها بر شما مبارکباد
آیة الله شاه آبادی رضوان الله علیه حقیقتا از پهلوانان کم نظیر عالم عرفان و توحید بودند؛امام خمینی ره به شاگردی شان می بالید؛ و بزرگی چون آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی ره، در محضر او فروتنی می کرد!*.... روزی از ایشان در مورد سرّ طریقتشان پرسیدند. در پاسخ چنین گفت:
«هرچند نیل به توحید و عرفان عام، برای دیگران هم میسر است؛ اما درحرم توحید وعرفان خاص، جز به محبت و ولایت فاطمه سلام الله علیها نمی توان قدم نهاد»
آری این حقیقتی ست که با کمی تدبر در این سخن رسول الله صلی الله علیه واله نیز می توان فهمید: «فاطمة نفسی التی بین جنبی: فاطمه نفس من است؛ همان نفسی که میان دو پهلوی من قرار دارد!». معنی این سخن چیست؟نفس هرچیز باطن، وحقیقت اصلی آن چیز است. بنابراین باطن نبوت و حقیقت اصلی آن فاطمه است؛ وبرای درک فاطمه سلام الله علیها باید پرده های نبوت را هم کنار زد! چنانکه در زیارت شان هم می خوانیم: «ارخیت دونها حجاب النبوة» ... بله، فاطمه، قله ی نبوت است؛ کعبه ی حرم ولایت است. ممکن است خیلی ها وارد حرم بشوند، اما همه کس را به کعبه راه نمی دهند...به همین جهت فرمودند:«ماتکاملت النبوة لاحد من الانبیا حتی اقر بفضل فاطمه» یعنی هیچ پیامبری به کمال نبوت نمی رسد مگر آنکه به فضل فاطمه اقرار کند! آری حتی پیامبران هم تا وقتی به قله، وبه باطن اصلی نبوت نرسند، کامل نمی شوند[1]؛ و حالا سخن این است که این باطن و این قله ی نبوت، همان نفس مقدس حضرت خاتم صلی الله علی واله است؛ همان نفس مقدسی که "بین دو پهلوی او قرار دارد"!
...............................................................................
*درکتاب"نردبان آسمان" که به زندگی نامه ی آیة الله شاه آبادی اختصاص دارد آمده است: مرحوم آیَ الله سید ابوالحسن اصفهانی(مدیسه ای) گفته بودند: من در برابر شاه آبادی قطره ای بیش نیستم! کسی که جایگاه آیة الله مدیسه ای را بشناسد وکرامات شگفت انگیز ایشان و عنایت مخصوص امام عصر علیه السلام در مورد ایشان را بداند، متوجه اهمیت این مطلب خواهد شد
1. از همین جا می فهمیم، جاماسب حکیم ـ که قبلا در مقاله ای از او سخن گفتیم ـ به کمال پیامبری رسیده بود ! ـ چرا؟ چون در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها اینگونه تعبیر می کند: شاه زنان، خورشید جهان! کسی که این تعبیر را ـ آن هم چندین قرن پیش از تولد آن حضرت به کار می برد؛ مسلما به قله ی معرفت رسیده و فاطمه شناس شده است. می دانیم که پیامبر اکرم نور آسمان ها وزمین را از نور حضرت فاطمه، و حضرت فاطمه را همان " مشکوة"، و مصدر نور آسمان ها وزمین معرفی فرمودند؛ واین مطلبی ست که به عبارات مختلف و نیز در ذیل آی? نور ، در بسیاری از تفاسیر، حتی در تفاسیر اهل سنت مثل"الدرالمنثور سیوطی" آمده است
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره:
1.درمورد زیارت عاشورا زیاد می پرسند. در همین وبلاگ هم چندین بار پرسش های مشابهی مطرح شده است. اکنون به برخی پرسشگران عزیز وعده دادم که مطالبی در دراین خصوص تقدیم کنم؛ واین همان مطالب است.
2.پرسش ها وشبهات در مورد زیارت عاشورا، معمولا، حول این سه محور اند: 1.سندیت واعتبار این زیارت شریف2. فلسفه ی لعن 3. پیامدهای منفی!
3.بحث درمورد سند این زیارت، یک بحث تخصصی ست؛ و نیازمند تسلط بر دانش رجال و درایه می باشد. درهرحال، سالیانی پیش، برخی دراین زمینه تشکیکاتی داشتند؛ و البته منشأ اصلی این تشکیکات نیز مشکل علمی و سندی نبود؛ بلکه عمدتا نگرانی های سیاسی، یا شبهات برخی وهیابیان در ان دخیل بود که نهایتا متخصصانی چون آیة الله نجم الدین طبسی، پاسخ های حقیقتا عالمانه و قانع کننده ای دادند، و درنتیجه، همان شبهات و مناظرات، باعث آشکار شدن شدن هرچه بیشتر سندیت این زیارت شد... همچنین برای پی بردن به اعتبار این زیارت نیز مطالبی که در صدر همین گفتار می اید کافی ست. درمورد فلسفه ی لعن هم انشاالله در قمست های بعدی، سخنان مهم و تازه ای خواهیم داشت. اما در پاسخ به سوال شایع سوم (پیامدهای منفی) هم مطلبی را درخاتمه ی همین نوشتار می گوییم
اهمیت و اعتبار ویژه ی زیارت عاشورا
غالب عالمان وعارفان بزرگ شیعه، خصوصا کسانی که در جامعه معروفیت بیشتری دارند، همواره بر این زیارت (البته با 100لعن وسلام وآداب کامل) مداومت داشته اند؛ بزرگانی چون:شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سیدبن طاووس،عمادالدین طبری، ابن قولویه، شهید اول، شهیدثانی وشهید ثالث، شیخ انصاری، علامه حلی، علامه مجلسی، ...شیخ بهایی، میرزای قمی؛ ملافتحعلی سلطان آبادی، شیخ عباس قمی ،میرزای بزرگ شیرازی. تا بزرگان وعارفان معاصر همچون:آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیة الله بروجردی، آیة الله غروی اصفهانی(کمپانی)مرحوم قاضی، مرحوم شاه ابادی (استاد اخلاق امام)، علامه طباطبایی،آیة الله حجت؛ آیة الله میلانی؛ امام خمینی، آیة الله بهجت، شهیددستغیب، مرحوم دولابی، مرحوم خیاط و بسیاری دیگر (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین)[1]... آری، به توصیه ی امام محمد باقر علیه السلام که فرمودند:«سعی کن همواره به این زیارت متعهد باشی، و اگر می توانی هیچ گاه این زیارت را ترک مکن!» اکثر بزرگان شیعه نیز همواره تعهد ومراقبت ویژه ای بر انجام ان داشته اند.
سرّ ستاره ها!
چندین سال پیش، پژوهش مفصلی را در بیوگرافی معاریف شیعه انجام دادم. یعنی سعی کردم تمام بزرگانی که درتاریخ تشیع، درهر زمینه، مثل فقه و فلسفه وعرفان و شعر وغیره، خوش درخشیده اند، و درواقع جزو ستاره های آسمان تشیع شده اند؛ در مورد آنان مطالعه وتتبع کنم؛ و هدفم از این پژوهش نیز حل یک معما و رسیدن به پاسخ این سوال بود که: چرا باوجود اینکه در هرزمان و درهررشته ای بزرگان زیادی وجود دارند، اما تنها بعضی از ان ها درخشش و جلوه ی مخصوصی پیدا کرده وبه اصطلاح" گل می کنند" و چهره ی انان در تاریخ ماندگار می شود؟! ما واقعا در فقه وفلسفه و حتی درشعر و سایر حوزه ها خیلی بزرگانی داشته ایم که از لحاظ تخصص، هیچ کمتر از مشاهیر نبوده اند، حتی برخی بزرگان گمنام داریم که از برخی مشاهیر زمان خودشان حقیقتا تخصص و عمق علمی بیشتری داشته اند؛ اما واقعا چطور می شود که بعضی ها، یک سلطان و محبوبیت علیحده ای پیدا می کنند و آثار وبرکات وجودی شان طعم و تاثیر به خصوصی دارد؟ راز این مطلب چیست؟ کسی که تاریخ دانشمندان و بزرگان تاریخ را دقیق خوانده باشد با این معما مواجه خواهد شد. به هر حال در خصوص بزرگان تاریخ تشیع، یک نکته ی جالبی که پیداکردم این بود که:
یک وجه مشترک اکثر کسانی که در سپهر معنویت شیعه، درخشش جاودانه پیدا کرده اند در مواظبت آنان بر همین زیارت عاشورا بوده است!
یعنی وقتی زندگی نامه ی اکثر معاریف شیعه را می خواندم می دیدیم تمام این بزرگان، به طرز ویژه ای نسبت به اجرای کامل زیارت عاشورا(باصدلعن وصدسلام) مراقیت می کرده اند! فهرستی که در مطلب قبلی آوردم، صرفا نام برخی از این بزرگانی ست که تازه این بنده توانستم آن ها را پیدا کنم...
راز مطلب این است:
درپی نتیجه ی فوق، گفتم بروم در خود زیارت عاشورا دقت کنم ببینم آخر چه سرّی در ان نهفته است؟! و نهایتا یکی از اسرار آن را در ضمن این نکات یافتم ـ دقت بفرمایید:
1.اگر در سلسه ی سند زیارت عاشورا دقت کنید، می بینید که این زیارت هم مثل حدیث "سلسلة الذهب"، دارای این امتیاز فوق العاده است که: حداقل هفت معصوم، به اضافه ی جناب جبرئیل، همگی جزو راویان آن هستند. پس سند اصلی این زیارت، سرشار از تقدس و کرامت بوده، واز پشتوانه ی معنوی کم نظیری برخوردار است:
امام صادق از امام باقر از امام سجاد از امام حسن و امام حسین، از امام علی، از حضرت محمد مصطفی صلواة الله وسلامه علیهم اجمعین، از جبرائیل، از حضرت احدیت جل وعلا. البته معصومان دیگر، از جمله امام هادی علیه السلام وامام مهدی عجل الله تعالی فرجه نیز به طور جداگانه در خصوص اهمیت و روش انجام آن روایاتی دارند، که این نیز مزید بر تقدس و اهمیت این زیارت است. پس نکته ی اول این شد که : این زیارت، یک "حدیث قدسی" ست؛ از آسمان نازل شده است؛ مصدر آن خود خداوند، و راوایان اولیه ی آن نیز همگی معصومان اند.
2.مطلب دیگر اینکه: حدیث قدسی زیارت عاشورا مشتمل بر دو بخش است: یکی خود متن زیارت، ودیگری ضمانت نامه ای که در ذیل آن از خداوند متعال برای خوانندگان این زیارت نوشته شده است. این ضمانت نامه، طولانی ست و مفاد متعددی دارد؛ یکی از مفاد آن این است که: «هرکس براین زیارت مراقبت کند، به هرکجا که بخواهد می رسد، اگرچه مقصد مورد نظرش بسیار بلند و دست نایافتنی بنماید!»(درخود مفاتیح الجنان هم برخی از مفاد یادشده آمده است)
3. همچنین هریک از این معصومان علیهم السلام، گذشته از آنکه راوی این زیارت اند؛ خودشان هم به طور جداگانه، همان ضمانت نامه را امضا و تاکید فرموده وهمگی سوگند یاد کرده اند، که حتما چنین خواهد شد!
4. حال، نکته ی اصلی، در یکی دیگر از مفاد آن ضمانت نامه است که: خداوند وتمام راویان معصوم این زیارت، سوگند یاد کرده اند: «هرکس به این برنامه تعهد و مراقبت داشته باشد، تمام دعاهای این زیارت در مورد او مستجاب خواهد شد!» این یعنی انکه: مثلا وقتی در این زیارت مقدس، از خداوند متعال می خواهید:«اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد ومماتی ممات محمد وآل محمد» بدون هیچ شک وتردیدی زندگی و مرگ شما از جنس زندگی و مرگ اهلبیت علیهم السلام خواهد شد؛ و چه بسا گوشت وپوست وخون شما از جنس خاندان عصمت و طهارت شود(چنانکه در احادیث طینت نیز به این مطلب تصریح شده است)بنابراین اگر می شنویم : کسانی که اهل زیارت عاشورا بوده اند جسدشان در قبر نپوسیده است[2] دیگر نباید تعجب کنیم؛ چون یک خاصیت ممات اهل بیت علیهم السلام همین است که بدن های مطهر شان بعد از رحلت نیز سالم می ماند.
5.یکی دیگر از دعاهای زیارت عاشورا، که معمای مورد نظر ما را حل می کند، این است:«اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا والاخرة» یعنی خداوندا مرا به اعتبار حسین علیه السلام، در نزد خودت، در دنیا وآخرت آبرومند بفرما. "وجیها" یعنی آبرومند، صاحب چهره ی معتبر . حال کسی که در نزد خدا و به اعتبار حسین علیه السلام ، آبرومند دنیا واخرت باشد، طبیعتا در آسمان معنویت نیز ستاره ی درخشانی خواهد شد؛ واین همان "مقام محمود" است که ویژه ی انبیا و اولیای الهی ست؛ و ازقضا در همین زیارت قدسی نیز از خداوند متعال، نیل به آن مقام منیع ومحمود را طلب می کنیم :« و ان یبلغنی المقام المحمود عندکم» یادمان باشد: کسی که همواره متعهد و مراقب این زیارت بوده، و در هرروز این زیارت را با صدلعن وسلام و اداب کامل انجام می دهد؛ بنابر تضمین وسوگند خداوند و معصومان علیهم السلام، تمام فقرات این دعا،حتما وبدون هیچ شک وتردیدی درمورد او مستجاب است.
پیامدهای منفی!(؟)
اما در مورد این پرسش که چند سالی ست به بیان های مختلف می پرسند و مثلا می گویند:
می گویند زیارت عاشورا سنگین است! می گویند خطرناک است! می گویند همه کس نباید انجام دهند! می گویند زیارت عاشورا چوب دارد!.... انشاالله در قسمت های بعدی، مبنای اصلی این گونه پرسش ها را توضیح خواهیم داد؛ اما در این جا همین نکته ی عملی را عرض کنم :
روش مخصوصی برای ختم زیارت عاشورا، از آیة الله بروجردی اعلی الله مقامه نقل شده، و برخی از عرفای معاصر( مثل آیة الله حق شناس و آیة الله مجتهدی ره) نیز به طور جدی آن را تبلیغ می کردند[3]. حال اگر زیارت را دقیقا به همان روش بخوانید انشاالله هیچ گونه مشکلی به وجود نخواهد آمد ـ خاطرتان جمع باشد..گذشته از آنکه معروف است: هرکس بر انجام این برنامه موفق شود؛ انشاالله نتیجه ای در حد معجزه خواهد گرفت. البته برخی دریک چهله، وبر خی نیز طی دو یا سه چهله یا بیشتر، و نهایتا طی یکسال(معمولا) به نتیجه ی مورد نظر رسیده اند. همچنین می گویند آیة الله حقشناس مکررا می گفتند:" هرکس نتیجه نگرفت بیاید خودم برای او می گیرم" (برخی اهل ذکر هم بر این باورند که این روش ختم از امام عصر صلواة الله علیه صادر شده است)..اما آنچه در درجه ی نخست اهمیت قرار دارد، رعایت دقیق و موبه موی شرایط و آداب این برنامه است، که همه کس موفق برآن نمی شوند.
یک پرسش از شما!
باتوجه به آنچه گفته شد، از نظر شما بهترین ارمغان زیارت عاشورا برای کسی که مداومت برآن داشته باشد چیست؟ و به بیان دیگر: از نظر شما بهترین دعای زیارت عاشورا در کدام یک از فقرات آن است؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.بسیاری از این معاریف را در کتاب"طرحی نو در زیارت عاشورا" نگاشته ی نجم الدین طبسی، و همچنین در منابعی که در پاورقی بعدی معرفی می کنیم نام برده اند
2. کتاب های متعددی در این زمینه نوشته شده است؛ از جمله: اجساد جاویدان؛ و" کرامات الحسینیه؛ و کرامات زیارت عاشورا
3.این روش را در آدرس های مختلفی از جمله این منبع می توانید فرابگیرید. منتهی کمی با دقت مطالعه بفرمایید:
https://telegram.me/joinchat/A7rcUz51o6yMyEhoda2qJw