سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهدی مشکات ـ شعرونظر

یاعلیاً *مالَه مثلٌ أحد

پرده‌دار سرّ الله الصّمد

 

بت‌پرست کعبه‌ام من ای صنم

در نمازم روبه‌رویت می‌کنم

 

ما در این بتخانه جَستی می‌کنیم

کعبه می‌بینیم و مستی می‌کنیم

 

کعبه یک سنگ نشان است ای علی

سنگ بشکن تا برآیی منجلی

 

بی تو سنگی در خور تقدیس نیست

سجده بر تو کار هیچ ابلیس نیست

 

ای روان‌بخشای سنگ بی‌نفس

قبله از قلب تو می‌گیرد قبس

 

در سه اُقنوم مقدس مستَتَر

ای پسر، ای روح، ای جان پدر

 

ای همه عالم طفیل عشق تو

هفت شهر عشق، کیل عشق تو

 

خاک را مِهر تو آدم می‌کند

خاک بر فرق جهنم می‌کند

 

دست و دستور تو بر لیل و نهار

مست و مستور از تو می‌جوید قرار

 

من نمی‌گویم خدایی یاعلی

هم خدا داند که رایی، یاعلی

 

غرقه ی شرک ار نمی‌خواندی مرا

«یاخدا» می خواندمت ای ناخدا

 

در تجلّی آب چون از سر، گذشت

«یاعلی» در «یاربِ» ما غرقه گشت

 

محرم این موج، اقیانوس نیست

محمل خورشید در فانوس نیست

 

غرش دریا، چه می‌فهمد زَبَد؟

ذرّه با خورشید، کی پهلو زند؟

 

ای دلیل آفتاب ای آفتاب

نیست در بحر تو این عقل سراب

 

بحر دل در شور تو کف می‌زند

بر زمین دست خدا دف می‌زند

 

هر که بی ‌خویش است درویش تو شد

هر که درویش است در کیش تو شد

 

خوش گرفتند از کفت جام «بلی»

در ازل پیغمیران و اولیا

 

جمله در کوی تو رویی کرده‌اند

واندرین دریا سبویی کرده‌اند

 

«آصف» از وصف تو، برخی خواند و رفت

گوی امکان را به چرخی راند و رفت

 

ای مسیحا خوانده هر دم «ایلی»ات

جرعه جوی مشرب انجیلی است

 

سینه ی سینایی «علم‌الکتاب»

عقل کُل! سلطان کُل! عالی‌جناب!

 

ای تو «فوقَ کلّ ذی علمٍ علیم»

چه‌ت بخوانم؟ یا علیّ و یا عظیم

 

***

 

ای طنینت در روان تاک‌ها 

پاک‌کن روح من از ادراک‌ها

 

سینه ی وسواسیان را پاره کن

عقل غدّارِ مرا بیچاره کن

 

پاره کن این خرقه ی تشویش را

چاره کن این پوکِ پوچ‌اندیش را

 

خیبر ادراکیان را برفکن

دَم بگیر از عمروِبن عبدتن!

 

خفته کن سوسوی این فانوس را

تا ببینم شور اقیانوس را

 

ای که بر کوس «سلونی» سنجری

آسمان‌ها کرده در انگشتری

 

شمّه‌ای واگو از آنچه‌ت کرده مست

تا سر و دستار افشانم زدست

 

هم چو شمعی سوخته، سوسو کنم

دم بگیرم از تو و هوهو کنم

 

تو قیاس عشق و من قیس جنون

تو مرا آشوبی و من ارغنون

 

هر سحر بانگ جلالی سردهم

هر اذان شور بلالیبردهم

 

تو کمال خویش باشی من کمیل

تو تمام عشق باشی من طفیل

 

مو برآشوبی و سلمانی کنم

کفر زلفت را مسلمانی کنم

 

مستی از فَغفور غفّاری کنم

در خرابات تو عمّاریکنم

 

تا کنم طومار سجّینْ‌مُهر، طیّ

بندیِ مِهرت شوم مثل عُدیّ

 

کیست لیلی، کیست شیرین؟ کیست «ویس»؟

کشته ی عشقت شوم مثل اُویس

 

مالکمن باش ای تمّار عشق

تا که شیرین میرَمَت بر دار عشق

   ******************

*علیاً دراین جا صفت وبه حکم منادا منصوب است


ارسال شده در توسط مهدی مشکات(بیاتی)