در حدیث آمد که چون کوبی دری
از بهشت این سری یا آن سری
بانک میدارد به آوای جلی
یا علی و یا علی و یا علی[1]
«یاعلی» میگویم و پر میکشم
هفت خط باده یک سر میکشم
گر به جنت میبرندم بیهُشم
ور به آتش میکشندم سرخوشم
خرقه پوشم یا که زُنّاریستم
ذوالجنانم یا که ذوالنّاریستم
هر کجا هستم علی یار من است
ذکر حیدر ذکر کرّار من است
ساده میگویم اگر اهل دلی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
یا علی گفتیم و حیرانیم باز
«ربّ زدنی حیرتاً» خوانیم باز
کوکب اقبال ما «سعدیکِ» اوست
زیر هر یا ربّ ما «لبیک» اوست
کعبه دامن میکشد در کوی او
اَیَنَما کُنتُم فَوَلّوا شَطرهُ
حق چو در کوی تجلّی میدمید
«یاعلی» میگفت و یاحق میشنید
شرک نبوَد این فنای باهِر است
وحدهُ هر کس نگوید کافر است
این سخن بس گر در این خانه کسیست:
خانهزاد حق یکی ، آن هم علیست
لم یلدفی بیتِ اللهُ احد
کس به غیر فاطمه بنت اسد
حق همین بس، هر که بر باطل نی است:
هم علی با حق و هم حق با وی است
برترین فضل علی دانی که چیست؟
شاهدِ پیغمبر امّت، علیست ![2]
یَخلُقُ یَختارُ یَفعَل، ما یَشا
کم فضولی کن تو در کار خدا
این علی از آن علی گر مشتق است
این «علی یا حق» که میگویی حق است
جلوه ی معبود چون در عبد هست
بنده ی مولا همان عبدالله است
تا تو این تن در میان بگزیدهای
این علی از آن علی وادیدهای
تا خدا را با علی نشناختی
هم علی را هم خدا را باختی
همچنانکه خوی خورشید آشکار
خود نگردد جز به تصریف نهار
گنج معبودی نگردد منجلی
بی عبادات و عبارات علی
حجت خورشیدِ شب جز ماه نیست
حرف ما حرف «علی الله» نیست
گر، دمی از حق جُدا گردد علی
نه علی ماند نه حق را محملی
غیر وجهالله، کو پایندهای
برعلی تا بندهای، تابندهای
گرببینی ذات وجه الله را
کافری جویی به جز الله را...
عشق حیدر نیست کار سرسری
گرچه فارغ نیست زین سرّ هر سری
لیک زین سرّ هر سری بردار نیست
هر رطب نوشی که چون تمّار نیست
هین! منم آن سرّ نیوش سربدار
از هزاران مرغ یک تن شد هَزار
گرچه میگویند حالی ناخوشم
در همین دیوانه حالی ها خوشم
عاشقم از عشق او باکیم نیست
سینه چاکم، بیم هتّاکیم نیست
عاشقم از عشق ،نآرم اختیار
بی قرارم بی قرارم بی قرار
آتش می! آبرویم را ببر
نی بزن نی! گفتگویم را ببر
رفتم از اوصاف خویش و کیش خویش
تا چه سازم بعد از این با خویشِ خویش
1374 ( با اندکی ویرایش)
1...اذادُقّت طنّت :یاعلی!(«حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ دَاوُدَ الدِّینَوَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُنْذِرٌ العشرانی [الشَّعْرَانِیُ] قَالَ حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ زَیْدٍ عَنْ أَبِی قَتِیلٍ [أَبِی قُنْبُلٍ] عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: إِنَّ حَلْقَةَ بَابِ الْجَنَّةِ مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ عَلَى صَفَائِحِ الذَّهَبِ فَإِذَا دُقَّتِ الْحَلْقَةُ عَلَى الصَّفْحَةِ طَنَّتْ وَ قَالَتْ یَا عَلِیُّ.»
الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 589).2ـ افَمَن کانَ علی بیّنة مِن ربّه ویتلوهُ شاهدٌ منه (هود/17) در تفاسیر روایی مذاهب اسلامی آمده است که مقصود از شاهد در این آیه، علی (علیهالسّلام) است.