«هذامن فضل ربی»
* شعر برگزیده در
کنگره کشوری شاعران آیینی*
* نذر ســلامت مادرعــــــــــــزیزم
*** * تقدیم به همه ی پاک بانوها
ای نام تو نو بهـــــــــــــارِ آغاز
بی نام تو لاله کی شود باز؟
ای حُسن تو مَطلع شقایق
دیباچه ی اولین دقایق
ای بخت سپید صبحگاهی
دوشیزه ی عصمتِ الهی
ای زهره جبینِ مطلع البدر
گیسوی هزار لیلـة القدر
ای مایه به مهر و ماه داده
آسایه به شامگاه داده
ای نام تو بر نگین خاتم
مصداق تمام اسم اعظم
مفتاحِ دری که بسته باشد
مصباحِ دلی که خسته باشد
بر سکه ی حوری و ملَک، حک
در هفت عروسِ نُه فلک، تک
فرّمایه ز کیست روح مریم؟
فرمانبرِ کیست نوح در یمّ ؟
ای کوثرِ در «کَسا» نِشسته
بر تارُکِ «هل اتی» نِشسته
گُلپونه ی پینه بسته دستت
دستاس فلک به گرد شستت
واکرده بهشت بر توآغوش
هر چند که می کنی فراموش
حوران بهشت در شگفتند
شرابه ی دامنت گرفتند
پر در پر و سر به سر یکایک
دنبال پیامبران ملایک
در طوفِ تو دف به کف رسیدند
پابوس تو صف به صف رسیدند
خاتم زده بوسه ها به دستت
یعنی که فدای ناز شستت
ای دختر سوگوار سرمد
ای مادر داغدار احمد
ای فرش نشینِ عرش در بر
پهلوی تو دادگاه داور
هم غنچه ی گل نهفته ای تو
هم وحیِ سخن نگفته ای تو
ای چشم تو هفت پرده ی هو
چشم تو کجا و چشم آهو؟
در عین جمال، ذوالجلالی
مجموعه ی احسن الخصالی
***
ای چشم تو چشمه ی اهورا
«طاها»ی نِشسته در «طَهورا»
وحی عسل و زبان سوسن
بیت الغزل نظام احسن
کندوی ملَک به خانه ی کیست؟
هندوی فلک نشانه ی کیست؟
ای شبنم برگ قل هوالله
خال لب حق ، کریمـة الله
مستوره ی «سبعة المثانی»
اســـطوره ی آب زندگانی
تمثیل خدا به یک اشاره:
خورشــــــــیدِ دوازده ستاره
اســـــــــــرار تو مدرک نبوت
رفتار تو مســلک نبوت
ســـجاده ی تو پَرِ ملایک
تسبیـــــــح تو گوهر ملایک
از خاک تیمـــــــــــــم تو آدم
برخاست و شد مسیحِ مریم
ای مادر مهــــــــترِ زمانه
مقصود تویی ، جهان بهانه
جز سرّ تو نیست در مقامات
خود دانی و فاطر السماوات...
ای ماه معاد، قطب ساعت
دریای حماسه ی شفاعت
فرمان قضا، نصیبه ی توست
دیوان جزا کتیبه ی توست
ای کار گشای هر چه بستند
تیمارِ دلی که درشکستند
این بارِ گناه بسته ی ما
این هم دلِ در شکسته ی ما
از عمر، نمانده غیر پاسی
ماییم و دلی که می شناسی
ماییم تنی تباه کرده
برنامه ی خود سیاه کرده
جز مهر تو حاصلی نداریم
هر چند که قابلی نداریم
ای مادرِ محض مهربانی
تو ،بنده شناسِ نکته دانی
دانی که دلی خراب دارم
جامی تهی از شراب دارم
می سوزم و روی آتشم نیست
در شیشه ی دل پریوَشم نیست
ابتر شده دودمان آهم
از کوثر تو پیاله خواهم
دریاب دل رمیده ام را
وین جان به لب رسیده ام را
این قصه ی روی داده را ، هم
وین نامه ی سرگشاده را ، هم
ای مهر تو مایه ی شفاعت
وی قهر تو سوره ی برائت
فردای قیامت و تو و من
چشمم به شفاعت تو روشن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*کنگره ی استان فارس ـ فدک الزهرا سلام اللله علیهاـ 1380