اذان مشرق2
ای تمدن های شرق باستان
ای اساطیر اصیل آسمان
ای سواران دلیر پیشرو
آخرین سربازهای «ویشنو»!
دختر اسطوره ی سوم هزار!
موبدان بندر «هامون»کنار!
ای سفیران ستیغ آفتاب
ایلیایی های فرزند کتاب!...
هم شما! همسایه های بامداد!
چشم آبی های غرب«مای گاد»!
ای نجابت های مهرافروخته
ای تمام نسل های سوخته
آی سربازان بی پرچم شده
آی فرزندان بی آدم شده
صبح نوشان !شرق مستان شکیب!
مهر کیشان ! آشنایان غریب
من یقین دارم نه چندان دور تر
مهربان خواهیم شد باهمدگر...
ما به مهرستان توطُّن کرده ایم
ما علیه شب تحصن کرده ایم
چون نگین بامدادان در شبان
بد نمی بینیم تحریم جهان
اندک اندک مهر ما غالب شود
رو سیاهی راهیِ مغرب شود
گر چه با صد تیرگی همزیستیم
ما یقینا فجر کاذب نیستیم
چشمه ی خورشیدِ فردا شاهد است:
از سیاهی باز می شوییم دست
همرگ قوم شهیدانیم ما
وقتِ وقتش مرد میدانیم ما...
وقت وقت است ای پرستوهای کوچ
کُرد و ترک و ترکمانان بلوچ !
بختیاران! گیلکی ها ! مازیان !
ازبکی! تاجیک! افغان! تازیان
پارسی گویان« ایران بزرگ!»
هندوپاکی! شرق وندان سترگ
ای تمام خاور نزدیک ودور
ای همه نوروزبانان ظهور
آی مظلو مانِ دورازهر بهار
ای دخیلانِ ضریحِ انتظار
«آبراهامانیانِ » دوردست
پیروان دین موعودی که هست!
باشماهم هستم ای پنهان تنان
ای به قول مردم «ازمابهتران!»
وی چومستان درزمستان،گرم تن!
برزخی هایِ بهارستان من....
درشب یلدا دراین متن خزان
من شنیدم باز گلبانک اذان
لاله ی گوشم برایم خوانده است:
یک اذان تا صبح باقی مانده است
اصلتان نوراست واین بانگ ظهور
پس کجایید ای پرستوهای نور؟
تانپیوندیم بر کابوس ها
زودبرخیزید ای قُقنوس ها
یلدای 1393
ـــــــــــ ـــــــــــــــــــــــ
مهدی مشکات