سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهدی مشکات ـ شعرونظر

بسم الله الرحمن الرحیم

اشاره:

1.طی40سال تاریخ  انقلاب اسلامی ، 12 دولت، براساس مدل دموکراسی غربی شکل گرفت.شگفت اینکه 11 دولت آن، همگی به اپوزوسیون تبدیل شده، یا به هر ترتیب، درتقابل با انقلاب اسلامی قرار گرفتند؛وهمگی نیز (درعین خدماتی که داشته اند)سر منشأ اصلی فتنه ها، مفاسد و مشکلات وبحران های مختلف سیاسی و اقتصادی وفرهنگی بوده اند!!

2.مشکل اصلی مدیریت کشور، عمدتا واصالتا، در " ساختار غیر اسلامی" آن است نه در افراد.

3. نظام کشور ما اسلامی ست؛ وساختار آن: متکی بر دموکراسی غربی، و  مبتنی بر ارزش های نئولیبرالیسم و نظام سرمایه داری !!..

 

 کابینه ی ولایت فقیه، تنها راه خروج از بحران:

 

« رهبرانقلاب، کابینه ی اسلامی و انقلابی خودشان را معرفی کنند؛ تا درانتخابات بعدی حاکمیت یابد»

به نظر بنده این یک راهکار معقول و ممکن برای خروج از این نابسامانی هاست. اکنون و دراین راستا، به این سه نکته هم توجه کنیم:

 1. دراین چهل سال، انواع کابینه ها و شخصیت ها وجناح ها را آزموده ایم؛  وهرباره نیز ـ درپس هر انتخابات ـ هزینه ها و خسارت ها  وفتنه هایی را متحمل شده ایم. به اعتقاد ما همه ی مفاسد و مشکلات (اعم از سیاسی واقتصادی وفرهنگی) نیز مفاسد ومشکلاتی ساختاری بوده، و  چنانکه در مطلب بعدی اشاره خواهد شد، ناشی از اسلامی نبودن ساختار مدیریت کشور می باشد . این درحالی ست که اساسا انقلاب ما، وبیعت اصلی مردم دینمدارما، تنها بر محور حاکمیت ولی فقیه، و به اعتبار و امید حکومت نائب امام زمان علیه السلام بوده است!! همچنین و از سوی دیگر توجه کنیم که تنها کابینه ی آزموده نشده، همان کابینه ی ولی فقیه  است*؛ کابینه ای که در این چهل سال هرکجا ورود کرد، با موفقیت تمام و گاه معجزه آسا به ثمر نشست(شکست اهریمن جهانی داعش، تنها  یک نمونه ی اخیر آن  است). حال چه می شود حداقل چهار سال هم کابینه ی کامیاب و همیشه پیروز رهبری آزموده شود؟ وسرداران مخلصی چون سلیمانی ها، مدیریت کشور را، آن هم برای خروج از این وضعیت نامطلوب به عهده بگیرند؟

2. ساختار حکومت اسلامی که همان "خلافت" بوده است نیز دقیقا به همین طور و ترتیب بوده، و خلیفه ی مسلمین، پس از انتخاب وبیعت مردم، مدیریت جامعه ی اسلامی را به دست می گرفته است. اما استحضار دارید که وضعیت فعلی، تنها به نام رهبر و به کام دیگران بوده، و همواره  نیز باعث دوقطبی شدن جامعه و بستر چالش های مختلف می باشد.

3.  برای تحقق این آرمان اسلامی و  انقلابی، می بایست "مطالبه ی مردمی" به وجود آید. پس «مطالبه» را آغاز کنیم!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*در زمینه ی محدودیت ها وفشارهای چند جانبه ی حاکم بررهبر معظم در دوران ریاست جمهوری شان همه ی شما اطلاعات کافی دارید ونیازی به یادآوری نیست؛ درعین حال چنانچه لازم بدانید منابعی در این خصوص تقدیم خواهد شد

********************

پاسخ به یک  نظر

 یکی از مخاطبان محترم(:خانه ی خانواده)، درقسمت نظریات، مطلبی را نوشته اند که پاسخشان را در این جا تقدیم می کنم:

صرف نظر از برخی جزئیات و نیز فارغ از روش بیانتان. چند نکته ی مهم در سخن جنابعالی بود که نه تنها با انها مخالفتی ندارم بلکه مبنای اصلی سخن بنده نیز بر همین مطالب استوار است. حال در این جا اجازه میخواهم تا نکات مفید شما را  با بیان و توضیح خودم، گزاره بندی کنم :

1. انقلاب اسلامی، که برخاسته از متن وبطن دین اسلام بوده است؛ می تواند ومی باید که مولّد یک نظام تمدن ساز مستقل و جدید باشد.

2.برای تمدن ساز شدن اسلام، می بایست "ساختاراجتماعی" و " مدل حکومت" ویژه ی خود اسلام را کشف کرده وتحقق بخشید؛ اما این دقیقا حلقه ی مفقوده در جمهوری اسلامی ایران است که متاسفانه به جای کشف الگوی اسلام، عملا دست به دامن تمدن غرب شده و الگوی لیبرال دموکراسی را (به همراه بسیاری از پارادیم های تمدن غرب) به طور خواسته یا ناخواسته، بر مقدرات جامعه ی ما حاکم کرد. [که البته این نیز ارمغان حزب تکنوکرات و مسئولان لیبرال مسلک ما بود. همچنانکه فقر تئوریک، و بحران های خاص جامعه ی نوپای اول انقلاب نیز زمینه ساز این رویداد نامبارک شد]

3. چنانکه گفته شد: غالب مفاسد وناهنجاری های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی موجود نیز درواقع ، مفاسدی ساختاری بوده، و پیش از آنکه به افراد یا جناح های خاصی مربوط بشود؛ زائیده ی همان الگوی یادشده می باشند. ضمن انکه این الگوی سکولاریته، دقیقا در تضاد با بنیان های انقلاب اسلامی ست و بدین ترتیب حاکمیت این ساختار مادی و سکولار، در متن جمهوری اسلامی، بستری برای چالش ها و تناقضات همیشگی در این نظام را به وجود آورده است، که بدین ترتیب می توان گفت: حاکمیت ساختار لیبرال دموکراسی، در متن جمهوری اسلامی، ماهیتی پارادوکسیکال را بر این نظام  تحمیل کرده است!

اکنون چه باید کرد؟

خود شما هم معتقدید که باید به اسلام برگردیم و سیستم وساختار حکومتی اسلام را حاکم کنیم؛ اما بدیهی ست که اگر بخواهیم این ایده ی بزرگ را از چارچوب شعار، فراتر ببریم، مسلما و پیش از هرچیز می بایست یک دکترین جامع و نقشه ی راه کاملی را ارائه کنیم. اکنون عرض ما این است: تنها الگوی اسلامی ای که تاکنون ارائه شده و در میادین متعددی، تجربه های کامیابی هم داشته است؛ «الگوی ولایت فقیه» است. حرف ما هم این بود که بیاییم چهار سال به این الگو اجازه بدهیم تا قابلیت های مدیریتی خودش را در عرصه ی اجرائی نیز نشان بدهد. حال، شما که بحمدالله با کلیت حکومت اسلامی موافقید، سه گزینه در پیش رو خواهید داشت:

1. الگوی مدیریت ولایت فقیه را بپذیرید

2. الگوی بهتری را طرح وتنقیح کنید

3. مثل خیلی ها، صرفا شعار حکومت اسلامی بدهید ولیکن  با هر طرح وتجربه عملی، مخالفت بفرمایید


ارسال شده در توسط مهدی مشکات(بیاتی)