بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت اول
اشاره:
اول: درمطالب قبلی یادآور شدیم: امر ظهور، نیازمند تربیت گروهی از شیعیان است که همچون ابالفضل علیه السلام برای امام زمان باشند. می توان گفت: مکتب ابالفضل، همان مکتب اصحاب المهدی علیه السلام است.
شیعیان امام زمان تازمانی که در این مکتب تربیت نشوند، قادر به تولید نهضت ظهور نخواهند بود. حال ـ به اذن وعنایت الهی ـ می خواهیم با تدبر در سیره ی آن حضرت، وبا تمسک به اصول معرفتی اهل بیت علیهم السلام، رمز وراز تربیت ابوالفضلی را به دست آوریم؛ ودر واقع می خواهیم «مکتب ابوالفضل» را درحد توان مورد بازشناسی قرار دهیم. البته آنچه در این قسمت می آید صرفا مقدمه ای بر این گفتار خواهد بود.
دوم: این نوشتار، ناظر بر پرسش یکی از بزرگواران است که گفته بودند: ما نمی توانیم به مقام ابوالفضل برسیم وناامیدیم و...(ن.گ:روزگارتاسوعا؛ بخش نظریات)
سوم: نوشته های ما، در این وبلاگ، خصوصا این نوشتار حاضر، یک متن پژوهشی یا علمی نیست؛ بلکه عمدتا تاملات تازه ای ست؛ و تلاش بر این است که دفتر معرفت خودمان را ورق بزنیم. مسلما چنین مباحثی بیش از هرچیز نیازمند، تأنّی و تدبّر و دل سپردن می باشند :
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1.ائمه ی اطهار علیهم السلام مؤکدا و مکررا فرموده اند: «دین چیزی جز محبت نیست!» وهمچنین بارها این مضمون را فرموده اند که: «اگربر همین محبت به معصوم پایدار بمانید، قطعا در آخرت با ایشان،(ودرعالَم ایشان) محشور می شوید..» آیة الله بهجت نیز می گویند:" اگرانسان بتواند برمحبت به هر کدام از معصومان پایدار بماند، بارش را بسته است!" . پس درابتدا عنایت کنید: خود همین محبت و پایداری برعلاقه و"خواستن"، ثلثی از راه، وبلکه گردنه ی اصلی آن است که همه کس نمی توانند طی کنند؛ و شما بحمدالله طی کرده اید...بنابراین نخستین نکته ی مهم این است که: هرکس محبت واقعی به امام معصوم پیدا کند، وارد «عالَم امام » شده است.الان هریک از انسان ها براساس محبت هایی که دارند در یک عالم جداگانه ای هستند.
نکته: حُب، وحَب، در لغت عرب هردو به یک معنا آمده است. البته حَب به معنای"دانه وبذر" استعمال می شود؛ وحُب به معنای همان دوست داشتن است. از این نکته می فهمیم کهمحبت هرچیزی بذر آن چیز است. بنابراین کسی که محبت امام در دل دارد، درواقع بذر امامت، در دل اوست! وچنانچه این بذر، تربیت شود، ثمره اش چیزی از جنس امام و مثل امام خواهد بود، دقیقا مثل خود حضرت عباس که مثَل امام زمان خود شده بود.
البته معلوم است که ما الان نمی توانیم ماهیت حقیقی عوالم معنوی را ببینیم چون همه محکوم به شرایط مادی هستیم؛ درست همان طور که ما الان نمی توانیم ثمره ی یک بذر را (پیش از رویش ورشد) ببینیم. دنیا صرفا مزرعه ی اخرت، وفصل کشت است نه فصل برداشت. اما در برزخ وآخرت که این محدودیت های مادی برداشته می شود؛ وفصل برداشت آغاز می گردد؛ در آنجاست که عوالم باطنی دقیقا وکاملا ظهور می کنند؛ ودر انجاست که انشاالله شما خودتان را در عالم اهلبیت.ع. ودر جوار ایشان، واز جنس مقدس آن حضرات خواهید یافت! .اصلا خاصیت عالم اخرت این است که تمام عوالم باطنی را با تمام جزئیاتشان تجسم وتفصیل می بخشد. (یوم تبلی السرائر)
پس معانی آن زمان صورت شود عالمی مخلوق یک نیت شود
2.اگرچه همه ی محبان اهلبیت علیهم السلام، درعالم ایشان متولد شده اند، اما مسلما هرکدام از محبان تنها به اندازه ی ظرفیتشان می توانند، لذت آن عالم راببرند. درست مثل فرزندان یک خانواده، که فرضا یکی نوزاد است ویکی دوساله ویکی نوجوان ودیگری جوان...هرکدام بقدر درک وظرفیت خودشان دران خانواده زندگی می کنند؛ و نیزهرکدام به اندازه ی رشد و توانایی شان می توانند در چرخاندن این زندگی هم سهیم باشند. حال دقیقا سوال ما نیز همین است که: ماچکنیم تا بزرگتر شویم و مثل ابوالفضل رشید، در خدمت به امام سهمی داشته باشیم؟
3.درپاسخ به پرسش اخیر، یک راهکارضروری و اولیه، که شاید کمی هم بنظرتان عجیب، یا ساده بیاید، راهکار"شکر"است! حقیقت شکر و تاثیرات شکرحقیقی را در نوشتار های بعدی توضیح خواهیم داد؛ قبلا هم مطالبی در این زمینه به نظم ونثر داشته ایم. اما دراین جا همین قدر توجه کنیم که: ما ابتدا باید حق همین نعمت مودت و محبت را بجا بیاوریم؛ و حق هیچ نعمتی را نیز جز با توسل به شکر نعمت نمی توان ادا کرد . اصلا در روایات فرموده اند: کسی که شکر نعمت قبلی را بجا نیاورد، خیر آن نعمت را نمی بیند؛ ومتقابلا این یک قاعده ی قرآنی ست که«لئن شکرتم لازیدنکم». به بیان دیگر: الان به ما یک بذر محبت داده اند؛ ما دوگونه رفتار می توانیم داشته باشیم :یکی اینکه بگوییم این بذرسیاه وریزه که چیز کوچکی ست؛ کجایش شبیه گُل است؟(من روسیاه کجا می توانم مثل ابوالفضل بشوم!؟) وروش دوم اینکه همین بذر را مورد کشت ومراقبت وآبیاری قرار دهیم و دیگر آن را به دست چرخه ی طبیعت بسپاریم تا خداوند متعال همین بذر روسیاه را کم کم به گل تبدیل کند.
حال، دوستان عزیز دقت بفرمایید؛ دقیقا همین جاست که خود ابلیس ملعون به میدان می آید ونمی گذارد ما شکر کنیم! ودائما روسیاهی و کوچکی ما را به رخ ما می کشد. آخرخودش قسم خورده که : " من سرصراط مستقیم می نشینم و از همه ی جوانب می آیم؛ و در نتیجه اکثر بندگان خود را شاکر نخواهی یافت". می دانید علت این که ابلیس اینهمه تلاش می کند تا ماشاکر نباشیم چیست؟ دو علت اصلی اش این است:1. می خواهد راه نعمت های بعدی را مسدود کند2. می خواهد ما هم مثل خودش ناامید شویم!
همچنین دقت بفرمایید که این تکنیک روانشاختی همه ی طاغوتیان و استعمارگران بوده، و اسمش: " دیالکتیک سوردل" است؛ یعنی استعمارگران ابتدا انقدر توی سر یک ملت می زنند و ان ها را تمسخر وتحقیر می کنند تا خوشان باور کنند که هیچ نیستند وهیچ کاری نمی توانند بکنند؛ وبدین ترتیب به راحتی تن به استعمار خواهند داد. دقیقا همان که قرآن در مورد فرعون فرمود:«فاستخف قومه فاطاعوه». پس شیاطین، اول کرامت و اعتماد نفس انسان را تخریب می کند؛ وبعد انسان را ذلیل وبرده ی خود خواهند کرد.
یادآوری!
توجه داشته باشید که وقتی ما با کلیات مواجه می شویم، مثلا به ما می گویند :"شما باید به مقام مخلَصین، وبه مرتبه ی ابوالفضلی برسید"؛ دراین جا شیطان سعی می کند ما را ناامید کند و فرضا بگوید: اوه! مقام مخلصین؟! مرتبه ی ابوالفضلی؟! تو را چه به این حرفها؟...اما وقتی راهکار به ما می دهند ومی گویند :راه رسیدن به مقام مخلصین این است که حقیقتا و درهمه حال شاکر باشی؛ در این جا شیطان می گوید: شکر؟! اینکه چیز ساده ای ست، نه، تو باید دنبال نسخه ی دقیق و علمی و عارفانه ای بگردی!.. یا وقتی می گویند: "اگرروزی هزار صلوات بفرستید، انشاالله به مقام تشیع حقیقی نائل خواهید شد!" می گوید: صلوات؟ صلوات که یک ذکرساده است!... (حال به ادامه ی مطلب می پردازیم:)
4. شما فرمودید: " من ناامیدم، این راه را امثال من نمی توانند طی کنند"... از شما یک سوال دارم: اینکه من وشما اول خاک بودیم، بعد غذا شدیم، بعد نطفه، علقه، ....تا حالا که به این مرتبه رسیده ایم؛ کدام یک از این مراحل دست ما بود؟ ما و پدر ومادر مان ، چه نقش مهمی در آفرینش وپرورش خودمان داشته ایم؟ آیا جزاین است که بیش از99% کارها را خود خداوند و موکلان مخصوص انجام دادند، وتنها ساده ترین، وغالبا لذت بخش ترین کارها مثل کسب روزی وخوردن و آمیزش و استراحت ومراقبت از سلامت، ونظائر این ها را به خود انسان واگذار کرده اند؟ این همان سخنان قرآن است دیگر(:هوالذی انشاکم/خلقکم/ صورکم/رزقکم/اسبغ علیکم نعمه ظاهرة وباطنة...) حال مقصودم ازاین سوالات این است وخواهش می کنم با دقت ولطافت عنایت کنید:
قرآن کریم صریحا می فرماید: «لاتزکواانفسکم بل الله یزکی من یشاء» . یعنی شما نمی خواهد نفس خودتان راتزکیه کنید[1]، بلکه خداوند است که هرکه را بخواهد تزکیه می کند. عرض ما هم همین است؛ شما که می فرمایید" من نمی توانم"؛ این معلوم است که من و شما نمی توانیم! هفت جدمان هم نمی توانند؛ همان طور که شما هم نمی توانید خودتان را بیافرینید و نمی توانید جسمتان، گوارشتان، قلب ومغزتان، کبد وکلیه تان را مدیریت کنید. آری در بُعد روحانی ومعنوی هم دقیقا همین طور، خداوند است که روح بندگانش را می آفریند وپرورش می دهد، و باز دقیقا در این پرورش وتکامل روح نیز ـ مثل همان پرورش وتکامل جسم ـ ساده ترین ولذت بخش ترین جزء کار را به عهده ی ما گذاشته است. در همان مثال بذر هم همین طور است؛شما فقط ساده ترین و لذت بخش ترین کار را، که همان کشاورزی ست انجام می دهید. اصل مطلب در رشد ورویش است که این دیگر کار خداست. در رشد و رویش معنوی هم دقیقا همین طور است. اینکه قران کریم در سوره ی واقعه می فرماید"افرأیتم ما تمنون. أأنتم تخلقونه ام نحن الخاقون. افرایتم ماتحرثون أأنتم تزرعونه ام نحن الزارعون"، شاید ناظر بر همین مطلب هم باشد.
پس آن مطلبی که فهمیدنش نیاز به یک لطافت خاصی دارد این است که: برای رسیدن به مقامات مقربین ومخلصین، کافی ست تا ما اولا خداوند را حقیقتا به عنوان مربی خودمان قبول کرده، وشدیدا به او اعتماد کنیم(ن.گ:مطلب بعدی)؛ و بعدهم نهایتا همان جزء ساده وشیرین کار را که به عهده ی ما گذاشته شده است خوب بشناسیم و با آرامش و لذت تمام عمل کنیم . نخستین مرحله از کار ما این بود که :فعلا شکر همان نعمت محبت را خیلی قشنگ بجا بیاوریم؛ چون خداوند ما را در عالم اهلبیت متولد کرده است واین چیز کوچکی نیست![2]
خب حالا شیطان می گوید: بله اینکه معلوم است و چیز ساده ای ست! بروسراغ مطلب بعدی!... اما توجه کنید که: اگر این در نظر ما چیز ساده ای باشد، درواقع چیز کوچکی ست؛ واگر چیز مهم وعظیمی باشد، پس ناامیدی چرا؟ ناشکری چرا؟ (عنایت فرمودید؟)
تا کاملا لذت نعمت فعلی را نبریم، نعمت بعدی را دریافت نخواهیم کرد!
یکی از اصول شیطان"عجله" است؛ در امر معنویت وسلوک هم از همین ترفند خیلی استفاده می کند؛ لذا همیشه ما را مثل پشه ها می پراند، و نمی گذارد مثل زنبور عسل روی گل ها بنشینیم وبا آرامش، شهد هرگلی را دریافت کنیم. لذا فرموده اند: " کفاک بعبادة الشیطان ان ینقلک من طاعة الی طاعة!":برای پرستش شیطان همین کافی ست که شیطان بتواند تورا دائما از طاعتی به طاعت دیگربکشاند.حتی در نعمت های دنیوی هم همین طور است. هرنعمتی مثل خانه وماشین وغیره که به شما داده بشود، گویی وظیفه ی شیطان این است که هی نعمت های بالاتر را به رخ ما بکشد تا نعمت فعلی را زهرمان کند و نهایتا هم نگذارد هیچ نعمت ولذتی را درست تجربه کنیم. اصلا"کفر" که نقطه ی مقابل شکر است، همین است دیگر.
اما سیستم ملکوت، دقیقا ضد سیستم شیطان است:" العجلة من الشیطان والتّأنی من الرحمان" خداوند می فرماید: " فتدبروا"؛ اما شیطان می گوید: " نکته ی بعدی را بگو!"
پس حاصل سخن این شد که: ما فعلا اصل اول، که همان "شکر" همراه با آرامش وتانی ست را مورد تامل وتدبر قرار دهیم. نقطه ی هدف هم این است که : بجای تکیه به خودمان که همواره باعث نگرانی ونا آرامی ونارضایتی می شود(وعین شرک هم هست)، کاملا تکیه واعتماد به خدا کنیم و لذت وآرامش بنده ی خدا بودن را بچشیم. تا این لذت واین اعتماد نفس در ما ایجاد نشود نمی توانیم لذت های بعدی را درک وتجربه کنیم
تکیه بر تقوا ودانش در طریقت کافری ست راهرو گرصدهنر دارد توکل بایدش
(در مورد ماهیت شکر و روش آن می توانید به مقاله ی"سلوک شکرین" و مثنوی "شکرانه" نیز در بخش بایگانی مراجعه فرمایید)
5. اما برای اینکه چرخه ی این رشد و رویش، سرعت بیشتری پیدا کند؛ یک راهکار بسیار مؤثر وآسان، همان مداومت هرروزه، بر 1000صلوات است. که این عمل ـ چنانچه با شوق ومحبت قلبی باشد ـ باعث می شود تا با سرعت بیشتری، آثار محبت، از قوه به فعلیت در بیاید و پس از مدتی، با گوشت وپوست وخونمان، اهلبیت علیهم السلام را درک خواهیم کرد. طبق روایات، هر صلواتی که با شوق ومحبت می فرستیم، یک درجه ما را به آل محمد صلواة الله علیهم نزدیک تر می کند؛ بنابراین تصور کنید کسی هرروز براین عمل مبارک مداومت داشته باشد، پس از مدتی به کجا خواهد رسید! عزیزان، اگر به ما اجازه بدهند که سیل صلوات در جان ما جاری شود، هرروز سنخیت ما با اهلبیت علیهم السلام بیشتر می شود، و نهایتا به فضل و رحمت الهی، جوهر وجنسیت ما، اهلبیتی خواهد شد. (البته اگر! به ما اجازه وتوفیق این عمل را بدهند. انشاالله)...
پیامبر اکرم صلواة الله علیه و اله فرمودند: نزدیک ترین شما به من در روز قیامت، کسی ست که بیشترین صلوات را فرستاده باشد
...................................................
1.البته "لاتزکوا انفسکم" این طور معنا شده است: " خودستایی نکنید" ؛ اما معنایی که ما عرض کردیم نیز کاملا منطبق بر منطوق آیه می باشد؛ ودر هرحال، قسمت دوم آیه، مورد نظر ماست:" خداوند هرکه را بخواهد تزکیه می کند" یعنی تزکیه، کار خداست نه کار نفس ما و عقل وهوش وعمل ما!
2.یک سری روایات جالبی هم دراین خصوص داریم که فعلا به اشاره عرض می کنم: مضمون این روایات این است: "امام را بشناس وبعد هرکار می خواهی بکن!" البته در تفسیر هرکار می خواهی بکن، خود امام صادق علیه السلام می فرماید: یعنی (پس از انکه معرفت ومحبت امام، کاملا در جانت مستقر شد) هرچقدر دوست داری ـ کم یازیاد ـ عبادت کن: فاعمل ماشئت