سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهدی مشکات ـ شعرونظر

(ادامه مقاله ء ویژگی های اصحاب المهدی علیه السلام)

ویژگی سوم ـ بیعت:  یکی از ویژگی های اصحاب المهدی.عج. وامتیاز آنان دررهنمون شدن به همین مفهوم وحقیقت "بیعت" است که بنظرمی رسد یکی ازکلید واژه های سلوک مهدوی و اندیشه ء مهدی یاوری نیز در احیا واقامه ء همین معنی(بیعت) نهفته است .شاید به همین دلیل نیز در چندین حدیث از معصومان علیهم السلام ،مشخصا براین مطلب تصریح شده است که : هرگاه گروه قابل توجهی ازشیعیان ( بیش ازده هزار نفر) با امام ،بیعت کنند، آن حضرت نیز متعاقب همین بیعت،خروج خواهد کرد!                                                        

بدون شک عمل بیعت درقرآن کریم ودین  اسلام از اهمیت بالایی برخورداراست چنانکه در همه مقاطع وسرفصل های اصلی تاریخ صدراسلام نیز ،از یوم الانذار تا یوم الغدیر،پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از مسلمانان بیعت می گرفته است وقرآن کریم نیز در چهار آیه کریمه ،سخن ازبیعت به میان آورده ودرکریمه ء 18فتح عمل بیعت را موجب رضایت الهی اعلام فرموده(لقدرضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ)  ودر ایه 111توبه ، چنین عملی را مورد بشارت ویژه خود قرار می دهد: .ان اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم

اساسا می توان گفت : اولین رفتار وعملی که در برابر ولیّ معصوم الهی باید انجام داد همین بیعت بستن است و به تعبیری دیگر می توان چنین گفت که : «بیعت ،عقد ولایت است» یعنی همان گونه که برای ایجاد زوجیت یا اخوت ،عمل وعبارات ویژه ای را به کار می بریم ،برای ایجاد موالات میان امام وشیعه نیز عقدوعملی بنام بیعت وجود دارد .البته این را نیز توجه کنیم که اهمیت بیعت ،عمدتا بخاطر ماهیت وحقیقت این عمل است نه این که صرفا یک تشریفات شرعی وسیاسی باشد . به هرترتیب   اگر دراینجا بیعت با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه را به عنوان یکی  از ویژگی های اصحاب المهدی ورمز اصلی فرج امت وظهورامام بر می شمریم ؛ابتداءا بخاطر تاکیدی ست که روایات براین امر داشته و تصریح براین فرموده اند که هرگاه فلان تعداد با مهدی بیعت کردند مهدی (علیه السلام)خروج خواهد کرد! باری،برمبنای همین تاکیدات روایات است که ما نیزبه این نتیجه رسیده وچنین می گوییم که :  امر ظهور، عمدتا در گرو امتی از شیعیان موعود است که به بلوغ بیعت رسیده وتوفیق بر بیعت حقیقی با ایشان را پیداکنند. درواقع  اگر پیش ازین ومکررا تاکید کردیم که : امر ظهور ،متوقف بر تربیت وتشکل یک امت امام مدار خواهد بود ؛اکنون وبا تامل دراین روایات شریف که  مشخصا بیعت یاران را عامل خروج امام ، اعلام می کنند[] ، به این نتیجه مشخص وعملی می رسیم که : حقیقت امام مداری نیز مستلزم بیعت حقیقی با امام است ودر نتیجه ء همین بیعت درونی آحاد شیعیان است که وحدت نفوس وهمدلی واجتماع قلوب نیز در میان آنان ایجاد می شود ویاران مهدی علیه السلام بی آنکه همدیگر را دیده باشند وحتی چنانچه در شرایط فرهنگی وجغرافیای مختلفی هم نشو ونما کرده باشند اما در اثر همان بیعت درونی با قلب وقبله عالم است که به تعبیر روایات "اخوان من غیر اب" می شوند وهنگامی که به همدیگر می رسند ،همدیگر را ،سلامی به بوی خوش آشنایی ،خواهند کرد .چراکه:                                                                                             جان گرگان وسگان از هم جداست/متحدجان های شیران خداست                                                                                                                                                                به هرترتیب ،هرچقدر استعداد بیعت پذیری شیعیان وموعودیاوران افزونتر گردد ، شرایط ظهور امام نیزدر افاق وانفس، آماده تر خواهد شد.چراکه اصلا درمیان بیعت وغیبت ،یک تناظر معکوس وجود دارد وهرچقدر استعداد وعلاقه وتوجه شیعیان نسبت به ولایت پذیری وبیعت با امام کمترباشد، کاشف از آن است  که استعداد تشرف به عصرظهور وشایستگی پذیرایی از امام نیز کمترخواهدبود.ومتقابلا هرچقدر آستانه واستعداد بیعت شیعیان بالاتر برود حکایت از ظهور انفسیِ بیشتر امام دارد و (چنانکه در مقاله "ظهور شأنی  وظهورشخصی  " خواهیم گفت) این ظهورانفسی، خود به ظهور آفاقی آن حضرت  خواهدانجامید .../ادامه درصفحه بعد

 ماهیت بیعت  :

گفتیم که اهمیت وضرورت بیعت ،عمدتا بخاطر ماهیت وحقیقت آن است .اما چیستی شناسی بیعت نیز خود موضوع یکی از نوشتارهای دیگراست که دراین فرصت تنها به این سخن دراین باب اکتفا می کنیم   :

شاید این گونه بتوان گفت که :حقیقت بیعت عبارت است از یک تبدّل  وتکامل جوهری وبنیادین که در اثر امتساس روح انسان با ولیّ خداوند ایجاد می شود ودر نتیجه آن ، شخص بیعت کننده "منِ" خود را با امام ، به مبایعت گذاشته وبه عبارتی : نفس خود را به امام فروخته است.

برای توضیح این حقیقت، می توان از همان تمثیل "حدید محمّاه " که به معنی "آهن سرخ شده " است استفاده کرد : آهن یک فلزی ست که ما آن را با سه صفت  : سخت، سیاه ،سرد، می شناسیم .اما همین فلز سختِ سیاهِ سرد،هنگامی که در کوره آتش قرار میگیرد و امتساس کامل با آتش پیدا می کند ، صفات آتش را پذیرفته و هر سه صفت یادشده اونیز کاملا معکوس ومنقلب به صفات آتش خواهند شد .اصلا حقیقت "قرب الهی" نیز همین گونه است . شاید تاحال بااین پرسش مواجه شده باشید که :ماهرروز حداقل پنج بار در سرآغاز هر نماز نیت قربة الی الله می کنیم ،اما حقیقت این قرب الهی چیست؟ مگر نه این است که خداوند متعال از رگ گردن هم به ما نزدیک تراست ؟پس دیگر ،نزدیک تر ازاین نزدیکترین ،چه معنایی می دهد؟ پاسخ این پرسشِ معما گونه دراین است که : قرب الهی عبارت است از تبدّل  وتوسعه وتکامل جوهری نفس انسان دراثر اتصال با خداوند متعال ،به گونه ای که دراثراین تبدل و تکامل جوهری، سنخ نفسانی انسان به مدارج عالی تر وجود ارتقا پیداکرده وشدت ظهور خداوند نیز دراو بیشتر خواهد شد.

امام باقرعلیه السلام در حدیث معروفی به ابوخالد کابلی می فرماید : «ای ابوخالد والله نورامام درقلوب شیعیان ما از نور این خورشید نیز درخشان تراست » [] پیشتر نیز گفتیم که  از نظر همین امام عزیز ،اساسا «شیعه را شیعه  نامیده اند ،زیرا که از شعاع امام آفریده شده است».[]پس اکنون کسی که به بلوغ بیعت با امام رسیده واین توفیق وتوان را پیداکرده است که تمام نفس ونفسانیات وهمه ء امیال وآرزوهای نفسانی خود را با امام خود به مبایعت بگذارد ودرحقیقت :نفس او ذوب درنفس مطهر امام شده باشد؛چنین کسی فطرت پنهان ولایت الله را از مرحله قوّه به فعلیت رسانیده ودرواقع ، مشرقی برای  " ظهورانفسی " خورشید امام ،گردیده است .در مملکت وجود چنین انسانی،کسی وچیزی جز حجت خدا حکومت نمی کند وچنین کسی ،درحقیقت ،پاره ای وپرتوی از خود امام شده است وتاهنگامی که براین حقیقت استوار بماند ،همه امیال واراده های وآثار وجودی او نیز در طول میل  واراده وآثار وجودی امام خواهد بود

  اوست گرفته شهر دل ،من به کجا سفرکنم    اوست نشسته درنظر،من به کجا نظرکنم ؟

درهمینجا گفتنی ست که یکی از پیش نیازهای اصلی واولیه ء بیعت ،در نفی آرزوهای نفسانی و تمرکز بر حوایج خود امام علیه السلام است به گونه ای که انسان در یک پاکبازی وقمار عاشقانه بتواند یکباره تمام آرزوها وتمنیات دیرین خود را به امام خود هدیه داده و گفتمان درونی ونفسانی او از جنس اندیشه ها وحوایج خود امام بشود .چنین اتفاق عظیمی اگر در جهان درونی کسی بیفتد درواقع جنس اندیشه و امیال او ازجنس اندیشه وامیال امام شده است و این یک جهش وترقی خارق العاده ای ست که البته ظفر یافتن برچنین مقامی توفیق وطهارت خاصی را می طلبد. واین در حقیقت نقشه ء گنج پنهانی ست که خداوند منان نصیب ما وهمه ء مشتاقان فرماید.وبه جان دوست قسم که اگر چنین معامله ء شیرینی نصیب ما شود ، دیگر بار دنیا وآخرت خود را بسته ایم                                                                                                                                                    فرصت شمر طریقه ء رندی که این نشان    چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست* 

(به پاورقی اول (سبزرنگ) عنایت کنید)

بلی ،امام موعود منتظر تربیت چنین اصحابی ست که چنانچه حکومت بر بخشی از مناطق جهان را به او می سپرند،هیچ میل واراده  وهیچ غرض وغریزه شخصی ونفسانی از خود نداشته باشد وتنها وتنها آینه گردان خورشید ولایة الله باشد وبس.

اما تربیت چنین رادمردانی که حقیقتا درطراز انبیای الهی هستند کارساده وکوچکی نیست واگر می بینیم امر ظهور موعودِ انبیا ،هزاران سال به طول انجامیده است ،هم بخاطر "صعب ومستصعب بودن این امر الهی ست "[]بله واقعا کار بسیار صعبیست که انسان شخص دیگری را بعنوان حاکم مطلق بر نفس خود وبر تمام مقدرات زندگی خود قرارداده وبااوبیعت کند! اما وقتی بدانیم که آن شخصِ دیگر ،از خودِ ما به خودِ ما مهربان تراست(انا ارحم بکم منکم علی انفسکم!) آنگاه ترس ووحشت ما فرومی ریزد و مثل نوزادی که تنها دراغوش مادرمهربان خود می آرمد، آرام خواهیم یافت وبلکه خواهیم دانست : امام :    " منِ گمشده و منِ واقعی و منِ برترِ خودمابوده است" وهرانسانی تا وقتی به آن معدن وجودی خودش نرسد نهاد وی آرام وقرار حقیقی وکاملی نخواهدیافت!

 هیچ کنجی بی دَد وبی دام نیست/ جز به خلوتگاه حق آرام نیست

 ویژگی چهارم ـ قلب ابراهیمی (خلوص وتسلیم محض) : درمورد این ویژگی (قلب ابراهیمی) که درروایات آمده است:لهم قلوب کقلب ابراهیم/ پس ازین بیش ازین سخن باید گفت اما دراینجا ومقدمتا عرض می کنیم که : اگر در بیشتر ویژگی های اصحاب المهدی که درروایات آمده است دقت کنیم خواهیم دید که مرجع اصلی این صفات ،عموما در قلوب آنان است ومی توان گفت شاه کلید صفات اصحاب المهدی نیز درهمین قلوب ویژه و مجاهدت های قلبی خاصی است که انان داشته اند .چنانکه امام صادق علیه السلام در وصف قلب انان میفرماید :   " کأنّ قلوبهم القنادیل" گویا قلب های انان قندیل هایی ست . یا چنانکه امام جواد علیه السلام  ، ویژگی انان را "خلوص" دانسته ومی فرماید:  هنگامی که برای او این تعداد (313نفر) از اهل اخلاص جمع شد خداوند امر او را ظاهر خواهد کرد...» ( کمال الدین، ج2، ص377و378(  البته مرجع قرآنیِ همه این احادیث را نیز در این آیات تامل انگیز باید دانست که اززبان ابلیس علیه اللعنه ، درسوره اعراف می فرماید :

قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ16ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ17

ودرسوره صاد نیز چنین می فرماید که:

 قَالَ فَبعِزَّتِکَ لأغوِیَنَّهُم أجمَعِینَ ألاّ عِبَادَکَ مِنهُمُ المُخلَصِینَ83

چنانکه به دلیل عقل ونقل،ثابت وبی نیاز از توضیح است: صراط مستقیم ،منحصر در وجود امام حیّ است[] واکنون دراین ایات کریمه ،سخن از عزم واراده جدی ونهایی ابلیس بر این است که منتهای توش وتلاش وهمت خود را دقیقا ومشخصا در مقابل  همین راهبرد هدایت الهی متمرکز کرده و تاانجاکه می تواند بندگان خدارا از نزدیک شدن به این صراط ،یا لااقل از سلوک صحیح دراین صراط مستقیم بازداشته وهمگان را به گیجی وگمراهی (غیّ) نسبت به آن کانون هدایت الهی ،مبتلاسازد؛ ودایما به هروسیله وبهانه ای حتی بوسیله دعوت به دین وقرآن وعرفان ...لیکن با فراموشانیدن اولویت مطلقه امام حیّ، آدرس وکدغلط وناقص به آنها بدهد* اما چنانکه خود اونیز اعتراف می کند :عباد مخلَص خداوند ازین گیجی وگمراهی مستثنی بوده وابلیس وجنود او هرگز یارای مقابله با انان را نخواهند داشت !

نتیجه تامل دراین ایات وروایات یادشده نیز ،به خوبی ثابت می کند که: متاسفانه تااین تاریخ،ابلیس در وفای به عهد خودش موفق بوده و نشان موفقیت اونیز درهمین است که هنوز حاکمیت اوپابرجاست! به بیان دیگر: دانستیم که ظهورامام ،نیازمن ظهور یاوران مخلَص است واکنون که  ظهور امام محقق نشده است مسلما تلاش جبهه ابلیس ،مبنی بر "دراقلیت نگاه داشتن مخلصین" ،تلاشی موفق بوده  و درنتیجه :تنها راه برای شکست جبهه ابلیس وآغاز نهضت مقدس ظهور نیز ،در تقویت و افزونی امت معدوده  وعده موصوفه ء اهل اخلاص است.که براین اساس ،حتی تربیت یک فرد مخلص نیز در این راه  تاثیر چشم گیر وگسترده ای در پیشبرد معادلات ظهور خواهد داشت وخود، بخشی از فرج محسوب می شود

نکته پایانی:

شخصی تنها با استناد به یکی از القاب امام زمان(علیه السلام) وبا فراموش کردن همه ء اصول  قرآنی وروایی دیگر  میگفت: امام مهدی ،"ربیع الانام: بهارمردم است" و براین اساس دمیدن این بهار نیز همچون بهار طبیعت ،موسم خاص خود را  می طلبد  ونتیجتا، تارسیدن فصل تاریخی ظهور، هر تلاشی محکوم به شکست خواهد بود .همچنانکه روییدن هر برگ وباری در فصل زمستان ،ریشخند برف وباران می شود.او این سخن را در پاسخ اندیشه ء"مهدویت قائم" *می گفت واصرار براین داشت که ما موظف وقادربه  هیچگونه  حرکت وقیامی برای ظهور نخواهیم بود !

پاسخ این است که : بلی امام ،بهار "مردم"!  است وهم  اتفاقا به همین علت است   که تاریخ وتقویم آمدن ایشان نیز در گرو آمادگی خود  "مردم" خواهد بود .باری، اگر می فرمودند : امام بهار طبیعت  است ! آنگاه جای آن بود که گفته شود : پس ظهور امام نیزتنها در گرو شرایط خاص طبیعی و آفاقی است .اما می بینید که ازقضا تعبیر به  " بهارمردم " فرموده اند واین خود می تواند موید این معنی باشد که : هرچقدر شیعیان ، جان واندیشه خود را  به زاویه تابش خورشید جانها نزدیک تر کنند ،درنتیجه ،به دمیدن بهار وشکفتن برگ وبار خویش نزدیک ترشده اند ، چه"ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا مابانفسهم"...گذشته از انکه وجود روایات متعدد، از جمله نص نفیس خود امام عصر عجل الله تعالی فرجه ،در همان توقیع شریف یادشده ، وضوح وصراحت کاملی دراین معنا داشته و تا وقتی چنین  نصوص روشنی داشته باشیم ،مارا از هر گونه تذوّق ونظرپردازی دراین مساله ، بی نیاز خواهند کرد                         

چنانکه امام صادق علیه السلام نیز در نص روشنی (درهمین خصوص) چنین می فرماید  :

 - تفسیر العیاشی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِیمَ أَنَّهُ‏ سَیُولَدُ لَکَ‏ فَقَالَ‏ لِسَارَةَ فَقَالَتْ‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ (هود: 72) فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّهَا سَتَلِدُ وَ یُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْکَلَامَ عَلَیَّ قَالَ فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ یُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَکُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ یَنْتَهِی إِلَى مُنْتَهَاهُ.

(خداوند مقرّر فرموده بود که نسل یکی از فرزندان حضرت ابراهیم(یعنی بنی اسرائیل) چهارصد سال گرفتار بلا(وزیر ستم فراعنه ی مصر) شوند .  آنگاه این گرفتاری چون عرصه را برای مردم تنگ نمود وایّام مصیبت بنی اسرائیل طولانی شد چهل صبح به خداوند متوسّل شدند و گریه و زاری کردند تا این که خداوند موسی و برادرش هارون را به یاری آنان فرستاد و حدود صد و هفتاد سال از چهار صد سال که از گرفتاری آنها باقی مانده بود بخشید .سپس امام فرمود : اگر شما هم مانند بنی اسرائیل عمل کنید (به درگاه خداوند، تضرع وطلب فرج کنید)خداوند فرج را نزدیک خواهد کرد و الّا این امر،تا پایان مدّت مقرّر شده ی آن ادامه خواهد داشت .   بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏52 ؛ ص131

درکناراین نصوص قاطع، به این مساله هم توجه کنیم که اساسا یکی از اصلی ترین وظایف عمومی شیعیان عصرغیبت براساس روایات  بسیار ،عبارت است از "دعاکردن برای تعجیل فرج" چنانکه در توقیع مشهوردیگری نیز به صراحت تمام فرموده اند :فرج شما در همین مساله است: اکثروالدعاء بتعجیل الفرج فان ذالک فرجکم . وبراین اساس ،ازنظر روایات شریف، ظهورامام وبرپایی تمدن عظیم الهی موعود، تنها درگرو دعوت و مطالبه ء جدی خود مردم و(لااقل) دعوت ومطالبه ء شیعیان آن امام خواهدبود    

وانگهی ،( لطفا توجه بفرماییدکه) حقیقت وماهیت تشیع ،چیزی جز  "امام مداری وامت زیستی " نیست وبنابراین ، برماست که چه در عصر ظهور وچه در عصر غیبت ، به اصلی ترین رسالت خود که همین امام مداری وامت زیستی و "مرابطه" با امام وامت است عمل کنیم و اگر راه وراهبردی جز این داشته باشیم ،در حقیقت از حقیقت ِ "امت بودن" و شیعه بودن خارج شده ایم !.همچنانکه در مباحث مهدویت راهبردی نیز خواهیم گفت: مهدویت راهبردی واصل امت زیستی وامام مداری ،فی نفسه در گرو غیبت وظهور نیست . و دراین موضوع ، که همان موضوع اصلی تشیع است ، هیچگونه تقیید وتخصیصی وجود ندارد .اما  والبته بدیهی ست که هر چقدر شیعیان  در راهبرد اصلی خود ،استقرار وتمرکز بیشتری داشته باشند طبیعتا از موانع ظهور ودواعی غیبت نیز کاسته  ترخواهد شد (این گفتار ادامه دارد)                                                                                                                                                                                                مهدی مشکات آبان 1394


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*دراصول کافی باب دعا آمده است:کسی به خدمت رسول الله صلی الله علیه واله عرض کرد : یارسول الله ! من تصمیم گرفته ام که دیگر تنها وتنها برای شما دعاکنم ! حضرت فرمود: اذاً کُفی مؤنة دنیاک واخراک یعنی: اگر چنین شود ،همه ء هزینه ء دنیا وآخرت تو [بوسیله ء ما] کفایت خواهدشد!! و چقدراین بیت شاهانه جافظ نیز همرنگ این حدیث نفیس است که : 

زمُلک تاملکوتش حجاب بردارند       هرآنکه خدمت جام جهان نما بکند/

باری:هیچ مگو هیچ مخواه ای صنم    تا همه "لا"گردی وگوید "نعم" ـ م.

 * کفاک بعبادة الشیطان ان ینقلک من طاعة الی طاعة : برای معبود واقع شدن  شیطان، همین  کافیست که تورا از عبادتی (که اولویت دارد)به عبادتی دیگر فروبکشاند !ـ

* درخصوص "مهدویت قائم" که دربرابر مهدویت فعلی ما(مهدویت قاعد!) قرار دارد نیز پس ازین به یاری خداوند گفتار مفصلی خواهیم داشت


ارسال شده در توسط مهدی مشکات(بیاتی)