یوسف آل جمال
ارغوان جامه داران، دیده ء نرگس نگران
می رود قاسم داماد و حرم پرده دران
ماهِ خورشید پرست، انجمن افروزِ الَست
لاله ء باغ نظر، شمع شبِ شعله وران
یوسف آل جمال ،آینه ء روی جلال
شهد شکّرشکنان، شاهد خونین جگران
نعل در آتش و پیمانه ء آب افکنده
شرر انداخته در خرمن صاحب نظران
گل به جوش آمد و بلبل به چمن آمد باز
تا چه سازند در این پرده مگر پرده گران؟
شانه بر زلف پریشان عروسی نکشد
پاکباز حرم سرور آسیمه سران
آه از آن دُرّ یتیمی که نگنجد به رکاب
زیر سُمّ ستم حلقه ء خرمهره خران
سنگ بر پیکر دامادِ به خون خفته زدند
باری «اُفٍّ لکَ یا دَهر» ز شاباشگران
یا رب این کوکبه ء کیست که پیرامُن او
ماه و خورشید روانند چو زرّین کمران؟
شربتی از لبِ « اَحلی عسل» اش نوشیدست
هنر طبع شهیدان و مسیحا اثران
1383