با سلام و سپاس از وقت ارزشمندتان که صرف نوشته های این بنده می کنید ؛ اگرمیخواستم فقط سروده هایی را که درفهرست دغدغه های کنونی ام هستند بیاورم ،قاعدتا هیچ یک از غزل ها وسروده های عاطفی ـ جز تعدادانگشت شماری از آنها ـ را نباید منتشر می کردم .بنابراین ، انتخاب ونشر سروده های قدیمی ام، عموما علت وانگیزه ء ادبی وشعری دارد وبس..
***
تا آمدم من ،شعرهایش رانهان کرد
حتی خودش رانیزبی نام ونشان کرد
«ظرف مرابشکست لیلی»راشنیدی؟
من نیستم مجنون ولیکن او گمان کرد...
***
من سالهایی چند درگیرتوبودم
شاید به نوعی تحت تاثیرتوبودم
چون فکرمی کردم تواهل آسمانی
من ساده دل تسلیم تقدیرتوبودم
***
این اعتراف تلخ یک مرد است دیگر
دنیاهمینجوراست ، نامرد است دیگر
گاهی دلت گرم است مثل سالهاپیش
گاهی دقیقامثل من ،سرداست دیگر
***
آن شب که دیدم چهره ات معنا ندارد
فهمیدم این دلدادگی ها،جا ندارد
فهمیدم این دل،سادگی هایش زیاداست
تشخیص «گنجشک ازقناری»راندارد
***
خوب است تصویرتورادیدم من این بار
دیگربدون هیچ تردیدم دراین کار
دیگرتورا آن گونه می بینم که هستی
یک کوچکِ معمولیِ این کوچه بازار..
***
بایدازآن سرداب می رفتم که رفتم
بایدپیِ مهتاب می رفتم که رفتم
دیگرملالی نیست ـ باشی یانباشی
بایدبه عشق ناب می رفتم که رفتم
***
مانند « بسم الله وجان ّ*»بودیم،رفتیم
تیری گرفتارکمان بودیم ،رفتیم
ای من چومرغِ وحشی ازبامت پریده
باری اگربارگران بودیم رفتیم...
.......................................
* جانّ:جنّ
·