یادباد آن روزگاران...
این یادداشت را از روزگارخوب گذشته ام پیدا کردم . روزگاری که هم اکنون داغ و دریغ اش برایم مانده است؛ دریغ از گنج روانی که چه روان یافتم ؛ و هم داغ از اینکه چه روان باختم *
حالا تو اما نازنین:
فرصت شمر طریقت رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست:
...وقتی شما منزل خود را به کسی می فروشید، این عمل فروش،به وسیله ی چند کلمه(صیغه ی مبایعه) انجام می شود که شما و طرف مقابل روی کاغذ می نویسید و امضا می کنید. همین که این کلمات امضا شد، دیگر قانونا تمام اختیارات این منزل از دست شما خارج می شود و خانه ی شما از ملکیت و اختیار شما بیرون خواهد رفت. اما نکته این جاست که: تا وقتی شما کلید را به خریدار تحویل ندهید و اثاث ها را از خانه خارج نکنید، یا آنکه همه ی آن ها را هم به صاحبخانه نفروشید، هنوز آثار این معامله عملا محقق نمی شود.
حال در «بیعت» هم همین طور است. در بیعت، شما تمام هستی خودتان را ـ با همان صیغه ی بیعت ـ به امام خود می فروشید، و تمام اختیارات خود را نیز به ایشان واگذار می کنید. قرار است از این به بعد، امام در جان شما ساکن شود، و در واقع امام در جان شما ظهور کند. دقت کنید: «امام در جان شما ظهور کند! » و اگر این اتفاق بیفتد، درواقع همان اسم اعظم الهی در شما ظهور کرده است.به همین علت، هر کس حقیقتا بتواند با خلیفه ی خداوند بیعت کند ومردانه پای بیعت خود بایستد، با همین بیعت، به عالی ترین مقامات خواهد رسید، مقامی که قبلا گفتیم: بزرگی مثل مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی حسرت آن را در آخر عمرش می خورد! خدا می داند این میانبُرترین راه سلوک است که بقول حافظ "یکشبه ره صدساله می رود". همان طور که امثال حرّبن یزید ریاحی و زهیر بن قین هم اتفاقا یکشبه رفتند. خدا می داند که اگر به ما اجازه ی این بیعت را بدهند و حقیقتا بر این بیعت استقامت کنیم، "جام جهان نما" به ما داده می شود؛ و هم باز بقول حافظ:
زملک تا ملکوتش حجاب بردارند هرآنکه خدمت جام جهان نما بکند
اما سخن این بود که اگر واقعا بیعت کرده ایم دیگر خودمان نباید در خانه ی نفس مان دخل وتصرف کنیم. تو دیگر معامله کردی، جانت را فروختی، اختیارات زندگی ات دست خودت نیست، هراتفاقی افتاد، چه تلخ و چه شیرین، دیگر نباید شکایت کنی، باید به این اعتماد رسیده باشیم که در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست. دیگر نفس ما "صاحب" دارد. آخر مگر می شود صاحبخانه ی غیرتمند، در خانه را باز بگذارد تا هرکس وناکسی بیاید و هر کاری می خواهد در منزلش بکند؟!...منظورم این است که مگر می شود یک مو از سر شما بدون اجازه ی صاحبتان کم شود؟ ..بله مشکل در همین اعتمادی ست که باید به مولایمان پیدا کنیم. یقین کنیم همه ی مقدرات زندگی ما، شاهنامه ای ست که به دست سلطان عالم نوشته می شود و "شاهنامه اخرش خوش است" همه ی قصه همین است...«قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هومولینا (51توبه)نعم المولی و نعم النصیر:40انفال» به به ازاین آیه.
بله جانا، صاحب دار شدن خرج دارد، و خرجش همین نفس توست، دغدغه ها و نگرانی های توست، آرزوی های توست.. اگر توانستی همه ی این ها را همواره به حساب مولایت بگذاری و در همه حال، چیزی جز خود او، و جز خواسته های او را طلب نکنی، آن وقت است که بیعت کرده ای
ومقدمکم اَمام طلبتی وحوایجی فی احوالی و اموری کلها (زیارت جامعه). این است بیعت!
حال وقتی تمام آرزوها و اراده ها و آرمان ها و اندیشه های خودت را فروختی، درواقع تمام هویّت خودت را باخته ای! دیگر حتی«آه در بساط نداری» اصلا دیگر هیچ پناه و پایگاهی در این عالم نداری، پایگاه تو، نفست بود، افکار و اندیشه ها وآرزوهایت بود، که تمام این ها را به امام ات فروختی. یعنی شدی مثل روز اولی که به دنیا آمدی. یعنی: تولدت مبارک!....
گفتم ای جان آینه ی کلّ را بجو رو به دریا کار برناید زجو
اما این را هم بدان: معامله ی بیعت، دوسر دارد؛ ما اگر همه ی هستی و هویت خود را مردانه فروختیم، آن وقت خداوند هم ما را بی پناه و بدون مسکن نمی گذارد بلکه فورا و در همین دنیا بهشت ات می دهد، بخدا وارد بهشت مهدی می شوی، جانت جزیره ی خضرا می شود. می شوی مشرق خورشید امامت! «امام در تو ظهور می کند» و خوشا به حالت. دیگر چه کسی مثل تو خواهد بود؟..این همان بیعت، و این همان بهشت است که در 111توبه آمده است ـ گوش کن : «ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة ...فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به»
..............................................................................................................................
*پیران همیشه حسرت جوانی می خوردند و می گفتند جوانی کجایی که یادت بخیر، آن ها معمولا حسرت سلامتی و قدرت ازدست رفته را می خورند؛ حال آنکه بزرگ ترین ارزش جوانی در «لطافت روح» است که این لطافت و انعطاف پذیری، انسان را مستعد دریافت عالی ترین مراتب معنوی می کند. اما زنهار که گاه در جوانی گنج روانی از حالات و مراتب معنوی به انسان داده می شود و گمان می کند این گنج روان همیشه از آن او خواهد بود. غافل از آنکه اگر آن «حال» به «مقام» تبدیل نشده باشد ..واحسرتا می شود. در هر حال، بیعت به معنای یادشده، نیازمند یک لطافت روحی فوق العاده ای ست که جز در موسم جوانی نمی توان بدان دست یافت. در میان سالی و پیری، پوست روح انسان خیلی کلفت تر از این حرف ها می شود...به همین خاطر است که می فرمایند: اکثر اصحاب المهدی الشباب و لا کهول فیهم الا کالملح فی الطعام: اکثر یاران امام مهدی جوانان اند و میان سالی در میان آن ها نخواهد بود جز به اندازه ی نمک در طعام .... به خاطر داشته باشید که به فرموده رسول خدا صلی الله علیه وآله: هرروز فرشته ای بر بام زمین ندا می دهد: هان ای جوانان جدیت کنید و بسیار بکوشید!( ان لـــلله ملکا ینادی فی کل یوم: یاابتاءالعشرین! جِدّوا واجتهدوا)
برمبنای پیام جانفزایی که از مولایمان خواهید خواند؛ شیعیان هنگامی به فرجام نیک خود می رسند که از گناهانِ نهی شده ، احتراز کنند:
«و العاقبة لجمیل صنع الله سبحانه تکون حمیده لهم ما اجتنبوا المنهی عنه من الذنوب .
بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 196»
یک برداشت از این سخن مبارک این است که: پس از ترک آخرین گناه، انشاالله درهای ویژه ی رحمت وفضل الهی به روی شخص باز می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
مطلب کوتاهی از اندیشنامه ی در حال انتشار«مهدویت راهبردی و تمدن سازی اسلام»
اشاره:
راز اصلی طلوع و تکوّن تمدن ها چیست؟ چگونه می شود که گاه، اقوامی وحشی همچون اروپاییان وانگلوساکسون های بَربَر؛ یا اقوام به اصطلاح نیمه وحشی جزیرة العرب، یکباره دچار گردش بنیانیِ عظیمی شده، و خود به بزرگ ترین کانون تمدن سازی در جهان تبدیل می شوند؟!... این یکی از هیبتناک ترین معماهای بشری ست که هنوز میدان بحث و تامل فیلسوفان اجتماعی جهان می باشد. اکنون، اندیشنامه ی مهدویت راهبردی وتمدن سازی اسلام نیز در پی همین پرسش بزرگ، به این نتیجه رهنمون شده است که: سه حلقه ی بنیان ساز تمام تمدن های تاریخ، عبارت اند از حلقه های: معنایی؛ میدانی؛ و ماورائی. سه حلقه ای که هرکدام عالمی جداگانه را در برابر ما فرو می گشاید؛ و شرح و تفصیل هریک از این سه حلقه را نیز در همان اندیشنامه ی مزبور آورده ایم.اما در این گفتار، با توجه به رویکردعملی ویژه ای که به حوزه ی مهدویت و تمدن موعود دارد، صرفا می خواهیم نکاتی را در مورد حلقه ی ماورائی ـ با تقریری متناسب این نوشتارـ اشاره کنیم (سخن اصلی را در نکته ی 3و4 خواهیم گفت:)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــ
1.در پشت پرده ی تمام تمدن ها وجریان های بنیان ساز تاریخ، کانون های ماورائی بزرگی همچون پیامبران الهی، یا کاهنان بزرگ وجود داشته، و هم اینک نیز وجود دارد. سعی اصلی این کانون های قدرت ماورائی بر این است تا "نظام استعلائی" و مسیر انگیزشی جامعه را به سمت وسوی مورد نظر خود هدایت کنند. چنانکه حتی با مطالعه ی دقیق در عقبه ی تاریخ تمدن غرب نیز متوجه گرایش های شدید پایه گذاران رنسانس، ورهبران اومانیسم، از جمله "پیکو" ، به امور ماورائی و جن گیری و جادوگری می شویم! و اساسا پیدایش رنسانس را در آغوش کانون رازوَرانه ی مهم و تاثیرگذاری به نام "کابالائیسم" می یابیم[1] . که به نظر ما، این کابالائیسم همان هسته ی تشکیلات هزارلایه ی موسوم به " فراماسونر" می باشد[2]. (در عصر فعلی نیز رویش قارچ گونه ی فرقه های مختلف شیطان پرستی( Satanism) و عرفان های منحط جدید، داستان مفصل خود را دارد.)
در هرحال، کسانی چون کاهنان و جن گیران و ارباب طلسمات، با ابزار و روش هایی معنوی اما غیر توحیدی، توانسته اند تا حد قابل توجهی در نظام انگیزشی جامعه تاثیرات مهمی را به وجود آورند؛ و در نتیجه، به وسیله ی تسلط نسبی بر انگیزش های مردم عادی، جریان ها وانقلاب ها و حکومت هایی را تقویت یا تضعیف کنند؛ و حتی در فرایند شکل گیری تمدن ها نیز تاثیرات بسزایی داشته باشند. برای اثبات این مطلب، علاوه بر دلائل وشواهد تاریخی، که برخی منابع تحقیق آن را ذکر کرده ایم؛ همچنین آیات قران و احادیث مهمی نیز در همین خصوص(تاثیر جنیان وشیاطین در نظام انگیزشی انسان ها) وجود دارد، که در صورت لزوم ارائه خواهد شد. از دیگر سو نیز اگر دقت کنید، سرزمین بین النهرین(به ویژه بابل و مصر) که خود کانون تمدن های بزرگ و مختلف تاریخ باستان بوده است، همواره کانون علوم غریبه و کهانت نیز بوده، و یکی از مهم ترین مناصب دربار امپراتوران و پادشاهان قدیم نیز همواره به همین کاهنان تعلق داشته است.
حاصل سخن تابدینجا این چنین است که : اولا درمکاتب غیرتوحیدی، کسانی چون کاهنان و ارباب علوم ماورائی ، به وسیله ی طلسمات، و با استمداد از موجودات دُخانی(جن وشیاطین) سعی در تسخیر نظام انگیزشی جامعه می کنند. ثانیا هنگامی که این فعالیت های رازوَرانه، به اوج کامیابی خود برسد، «سلطان ماورائی» جدیدی در جهان منعقد می شود که همچون میدان مغناطیسی نیرومندی، می تواند نظام انگیزشی جامعه را بر محور خود جذب کرده، و بدین وسیله، زمینه ی تمدن جدیدی را به وجود آورد. چنانکه در لژهای مخصوص و مخفی فراماسون نیز ـ از دیرباز ـ تلاش های بسیار گسترده، گوناگون، و پیچیده ای برای توسعه و تقویت تمدن مادی غرب وجود دارد[3]
3.اما سخن اصلی ما در این جا(در حوزه ی عملی مهدویت) این است که: در مکاتب توحیدی مثل اسلام، ضمن تحریم کهانت و جادوگری وامثال ذاک، راه ها و روش های بسیار نیرومندتری برای نفوذ در عالم ماورا معرفی شده است که مهم ترین آن ها، ارتباط مستقیم با مبدأ متعال هستی یعنی خداوند عزوجل، آن هم به وسیله ی " دعا" می باشد*( به پی نوشت پایانی عنایت کنید). اسلام، دعا را "قوی ترین منبع انرژی در جهان" و " نافذترین و سودمندترین وسیله " می داند. از نظر اسلام، حتی "دعا می تواند قوانین کرات و نجوم را نیز تغییر دهد!"؛ وبلکه دعا می تواند تاثیرات ژرف و تعیین کننده ای در نظام قضاوقدر به وجود بیاورد؛ تا جایی که " دعا، قضای حتمی الهی را نیز دیگرگون خواهد ساخت!":«الدعاء یردّ القضاء ولو اُبرم ابراما» [4]
برهمین اساس است که شما اگر به روایات توجه کنید؛ درپاسخ به این پرسش مکرر که: « وظیفه ی شیعیان در عصر غیبت چیست؟» همواره یکی از نخستین وظیفه های عصرغیبت را در " دعا برای فرج" بیان فرموده اند!(ر.ک:کتاب مکیال المکارم فی فواید الدعاء للقائم عجل الله تعالی فرجه ؛ موسوی اصفهانی) ..آری شکل گیری سلطان ماورائی تمدن موعود، نیازمند انرژی های معنوی و ماورائی فوق العاده ای است؛ و یکی از مهم ترین منابع تولید این انرژی ماورائی نیز همین «دعای امت برای فرج امام » می باشد. همچنین در برخی روایات، این مضمون آمده است که: « زیاد دعا کردن برای فرج، خود فرج است!» این سخن می تواند ملهم همین معنا باشد که: سلطان ماورائی تمدن موعود، در متن همین دعاهای فرج منعقد می گردد.(فان ذالک فرجکم)
4. هرگونه دعایی، ولو دعای زبانی، مثل اینکه در تعارفات به همدیگر می گوییم: خدا خیرت بدهد؛ خدا رحمتش کند...یا دعاهایی مثل دعای کمیل و ندبه و... که در مراسم و تشریفات مذهبی (بدون حضور قلب لازم) می خوانیم؛ این ها همگی منشأ اثراتی ولو ضعیف خواهد بود. اما حتما توجه دارید که دعایی می تواند در قوانین افلاک و در نظام قضاوقدر تاثیر جدی بگذارد که شرایط ویژه ای داشته باشد. چنانکه برخی از این شرایط را در روایات این چنین فرموده اند: با عزم و جدیت و از بُن جان دعا شود؛ همراه با حسن ظن به خداوند، و باور به اجابت باشد. دعا کننده باید متوجه عظمت و جلال بی نهایت معبود باشد؛ از ظلم و حرامخواری پرهیز، و از گناهان توبه کرده باشد؛ وفرموده اند: حاجت های بزرگ را در زمان "بین الطلوعین" از خدا بخواهید...همچنین نکته ی مهم دیگر که موضوع اصلی بحث ما نیز درهمین رابطه است اینکه: برای ایجاد تغییرات مهم تاریخی و اجتماعی، می بایست دعاها به صورت گروهی باشد؛ یعنی نوعی مطالبه ی اجتماعی از خداوند باید به وجود بیاید
...................................................................................................................................................
1.در زمینه ی رواج علوم غریبه و تاثیر آن در رنسانس و تمدن غرب، یکی از منابع مهم عبارت است از کتاب: تاریخ جادوگری، کورت سلیگمان؛ ترجمه ایرج گلسرخی؛ تهران: نشر علم، 1377. همچنین کتاب" زرسالاران یهود؛ نگاشته ی عبدالله شهبازی. علاوه براین ها، با تتبع در مجلدات مختلف تاریخ ویل دورانت، از جمله تاریخ رنسانس(صفحات 559ببعد) ونیز تاریخ یونان ، وسایر مجلدات، اسناد مهمی را در این خصوص، به دست خواهید آورد.به عنوان نمونه، این جمله ی ویل دورانت را توجه کنید: « پیشرفت حوزه ی قدرت و نفوذ جادوگرایی در محافل فرهنگی اروپا به حدّی بود که "وقتی لورنتسو مدیچی دانشگاه پیزا را از نو تأسیس کرد، برای طالع بینی کرسی ای در نظر نگرفت؛ امّا دانشجویان مُصِرّ اً خواستار تشکیل آن شدند و او ناچار با خواستشان موافقت کرد" (ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد 5: رنسانس، تهران: سازمان انشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1367، ص560»
2.البته بسیاری از روشنفکران ساده اندیش ما سعی در عادی سازی چهره ی فراماسون دارند؛ اما برای آشنایی با حقایق پنهان این تشکیلات جهانی مراجعه کنید به : معماران تباهى ، ج 1 تا 4 ، دفتر پژوهشهاى مؤسسه کیهان ، انتشارات کیهان ، 2 1368 - اسرار انجمنهاى محرمانه ، رنه آللو ، ترجمه ناصر موفقیان ، نشر شباویز 3 1368 - درآمدى بر تاریخ فراماسونرى در ایران ، حامد الگار ، ترجمه یعقوب آژند ، نشر گسترده ، 4 1360 - فراماسونرى در ایران ، محمود کتیرایى ، نشر اقبال ، 5 1347 - فراموش خانه و فراماسونرى در ایران ، اسماعیل رایین ، نشر امیرکبیر ، 6 1357 - جهان زیر سلطه صهیونیسم ، دفتر سیاسى سپاه 7 - [به ویژه این کتاب:] مبانى فراماسونرى،یحیا هارون ، ترجمه جعفر سعیدى گروه تحقیقات علمى ترکیه، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامى ، 1384 "
3.بسیاری از محققان بر این باورند که حتی پدیده ی" یوفوئیسم" یا موجودات فضایی نیز حاصل همین تلاش های فراماسونری در وادی تسخیر جن می باشد ( در این خصوص، به سایت حقیقت خاموش مراجعه کنید).
4.بیشتر احادیث یادشده و افزون برآن ها را در مجموعه ی میزان الحکمه؛ باب الدعا پی جویی کنید
* توجه کنید که اساسا مهم ترین سرمایه ی کاهنان و ارباب طلسمات نیز چیزی جز همین دعوات و اوراد مخصوص نیست؛ یعنی حتی ارتباط با جن وشیطان و استمداد از نیروهای ماورائی شیطانی هم باز به وسیله ی نوعی درونگرایی و دعا و اوراد است. به همین علت، کسانی که قبله ی دعا و معنویت خود را در ملکوت اعلی و به سوی خداوند قرار دهند، قدرت ماورائی شان بسیار فراتر از مرتاضان و کاهنان مشرک خواهد بود. چراکه اولا معبود واقعی مرتاضان مشرک، همان اجنه وشیاطین اند( «بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ ـ سبأ 41). ثانیا سقف عالم ماورائی جن و شیاطین، تنها در حد "عالم دخان" است؛ و ثالثا عالم دخان نیز جزو همین عوالم ناسوت(بین زمین وآسمان) بوده، و ابدا قابل مقایسه با عالم ملکوت و فرشتگان مقرب الهی نیست. منتهی مساله این است که آنها تکنیک های دعا و سلوک ماورائی را تاحدی بلدند؛ لیکن عموم مومنان از چنین دانش ومهارت هایی برخوردار نیستند. که به همین خاطر نیز بسیاری از مردم ما دچار سحر و طلسم می شوند، وبرخی هم حتی فریب عارف نمایان شیطان صفت را می خورند و با صداقت و ایمان تمام، دست ارادت به انان می سپرند. حال آنکه:
ای بسا ابلیس آدم روی هست پس به هر دستی نباید داد دست
باسلام دوست عزیزی که پرسیدند "آیا دعای شریف افتتاح را در غیر ماه مبارک رمضان میشه خوند؟"
بله. البته می تونید فرازهایی از این دعای شریف را که براتون دلچسب تره، وِرد همیشگی خودتون قرار بدهید. مثلا این قسمت که: «اللهم ماعرفتنا من الحق فحملناه وما قصرنا عنه فبلغناه» ببینید چقدر همین دعای کوتاه، پر محتوا وکامله! همینطور قسمت بعدش: «اللهم المم به شعثنا واشعب به صدعنا... تا: انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم». فرازهای معروفش هم همین طور: اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمه» و قسمت پایانیش:« اللهم انا نشکوالیک ...»
چقدر خوبه که انسان با دعاهای مختلف رفیق بشه و در هر دورانی به فراخور حالش، صرفا قسمت های مناسب و دلچسبی از دعاها را ورد همیشگی ش کنه. به نظر بنده، این روش بهتره از این که خودمون را مکلف کنیم با زور، دعایی را تا آخرش بخونیم و هیچی از معناش نفهمیم و لذت چندانی هم نبریم. (گاهی هم مفاتیح را استخاره ای باز کنید و قبلش از خداوند بخواهید: خدایا دوای دردم را بهم بده، ببینید چی میاد، مدتی بخونید.)البته معلومه که قرائت کامل دعاها، با حضور قلب وعلاقه، تاثیرش کامل تره؛ اما همیشه که میسر نیست.
نکته ی دیگه در مورد سوال شما اینکه: غیر از دعای شریف افتتاح، دعاهای متنوع دیگری هم هست. مثلا "صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی" در همه ی اوقات، خصوصا در عصر جمعه، حدود سه ربع ساعت به اذان مغرب، اونقدر فضیلت داره که قابل تصور نیست! این صلوت مخصوص و پر فضیلت، تا حدی شبیه دعای افتتاح هست، و خود حضرت سفارش کردند که حتما در عصر جمعه بخوانید؛ در مفاتیح الجنان، قسمت اعمال روز جمعه(آخرین عمل) آمده . همین طور دعاها و زیارات مخصوص امام زمان علیه السلام مثل "دعای عصر غیبت" که در مفاتیح از امام رضا علیه السلام نقل شده، یا همون زیارت آل یاسین علیهم السلام که بسیار معروف و بسیار مورد تاکیده. «زیارت سرداب» هم فوق العاده ست ؛ فوق العاده!
در این جا خوبه یک گنیجنه ای از دعاهای مهدوی را هم برای دوستان امام معرفی کنم: کتاب شریف "صحیفه ی مهدیه"