عصر ما، گرچه خزان پیروزاست
چشم امید جهان «نوروز » است
ای که فرهنگ بهاری داری
پیشواز آمده ای ؟ سالاری !
«سبزه انداختن»ات مطلوب است
چقدَر«خانه تکانی» خوب است
«هفت سین»ات به سلامت باشد
عید نوروز ، به کامت باشد
این بهاران زتو دارد معنی
ادبیات بهاری یعنی
سبزه بر کوزه ی آبت عشق است
حافظا ! باده ی نابت عشق است
سکه و سرکه و سنجد داری
«عشق من با توچه سنجد...»آری!
آفرین بر تو و استحسا نت
سبزه ات،آینه ات ،قرآ نت
تو بگو«سیب»،سپندش با من
«یاعلی»از تو، سمندش با من...
تو علمدار بهاری، برخیز !
بتکان خانه ی خواری برخیز!
آب در کوزه ی اعجازت هست
نقش فرهنگِ جهان سازت هست
نه فقط «نقش جهان» داری تو
واقعا نقش جهان داری تو!
من یقین دارم وشک درما،نیست
عصر آینده ء ما ایرانی ست
مشرق و مهد تمدن : ایران
آخرین عهد تمــدن : ایران مشکات/اسفند 1393
یافاطمة الزهرا
دانی زمین به داغ دلت چون گریسته؟
مثل غروب جمعه زمان خون گریسته
درراستای سروِ شکنجیده قامتت
چندین هزار لاله ی واژون گریسته
دریا به ابر گفت:چرا گریه میکنی؟
گفتا :برآنچه دیده ی گردون گریسته
برچشم زخم خورده ی آن نرگس نجیب
لیلانگاه کرده ومجنون گریسته
چشمی که خاک رابه نظر کیمیا کند
صدها گریوه ،گوهر مکنون گریسته
بیت الغزل درآتش و گلواژه سوخته
معنا به خون نِشسته ومضمون گریسته
کشتی ،شکست خورده و دریا اسیرموج
ماهی برای غربت«ذوالنّون»گریسته
ازسایه هم مضایقه خواهدنمودچرخ!
برگرد، ای همای به هامون گریسته
مردم برای اشک تو قانون گذاشتند
ای چشم تو به کوریِ قانون گریسته....
تاکی چراغ وادی سینا کندطلوع
مشکات سربه دامن زیتون گریسته
پروانه های معبدِ «ساعیر»سوختند
برخیزای زدوده ی «شمعون»گریسته
1381
ـ خاک آستان ـ مهدی مشکات
قسمتی از مثنوی بلند"سوره ء مکی مدنی"
...دختر تنهای اهورا نَسَب
حوری انسیّه ء امّالعجب
ای نفست عطر بهاران من
عمر تو کوتاهتر از یاسمن
ای قدِ قدّوسیِ بیتاب حق
قوس نزول تو به محراب حق
آه از آن لهجه ء جبریلیات
خطبه ء قرآنی ترتیلی ات
آه از آن سرّ مگوی شما
سرو قد و خاک مجویِ شما
مادر گُل! عزم سفر کردهای؟
چادر معراج به سرکردهای؟
رازِ مگوییست مگر درمیان
میروی آهستهتر از پرنیان!
ای به نخیلِ اَمَل ـ ای ماه من
آه زدست دل کوتاه من
آهِ من ای آه من ای آه من
اینکه هلالی شدهای ماه من
ای حرمت قبله ء گمگشتهام
من همه جا را پیِ تو گشتهام
آه شدم ناله شدم پر زدم
مثل نسیمی همه جا سرزدم
کام و عنان از همه برتافتم
کاش نشانی زتو می یافتم...
***
حجّت پیدای نهان! فاطمه
قبله ء صاحبنظران! فاطمه
گمشدة اوّلِ این امّتی
«اسوه ء موعود» در این غیبتی*
ای دل دریایی بیآشیان
آمدم این بار، کران تا کران
زورق دل تا به تو پهلو زده
دست دعا یکسره پارو زده
آمدهام، ساحل مهرت کجاست؟
شب زدهام، صبح سپهرت کجاست؟
لاله ء داغ دل من، فاطمه
چشم و چراغ دل من فاطمه
خانه ء امید دل بی کسی
کی تو به داد دل من میرسی؟
حضرت زهرا! همه ء عشق من
ای همه ء زمزمة عشق من
ای به گدا داده لباس عروس
ای به وفا داده جواب مجوس
من که گدای در این خانهام
با همه کس غیر تو بیگانهام
دین من و مذهب من فاطمه
ذکر خدا بر لب من فاطمه
مِهر تو سرمایه ء آمال من
مُهر تو برنامه ء اعمال من
سر چو برآرم به قیامت زخاک
فاطمه میگویم و روحی فداک
فاطمه میگویم و پر میکشم
بار گناهان بشر میکشم
خاک آستان/مهدی مشکات1378
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
* منسوب به امام عصر عجل الله تعالی فرجه است که: ولی فی ابنة احمد اسوة حسنة
یعنی برای من در دختر احمد.ص. اسوه ء خوبی وجود دارد!