من شنیدم از پرســـــتوهای دور
خِش خشی می آید از باغ ظهــــور ـ احمد عزیزی
بوی پیراهن گمگشته ی خود میشنوم | گربگویم، همه گویند «ضلالیست قدیم» ـ سعدی |
ظهور، در سالی سرد و پرزلزله و پر از اختلاف وهرج ومرج خواهد بود.[1]
از علائم سال های قبل از ظهور این است که "تکثرالزلازل": زلزله ها زیاد می شود. همچنین است رویدادهای هیدرولوژیکی دیگر مثل سیل و غیره..گویی حوصله ی زمین هم سر رفته است دیگر... .نمی دانم؛ می گویند ژئوفیزیست ها هم گفته اند سال آینده آنقدر زلزله در کشور می شود که امکان زندگی در برخی مناطق نخواهد بود. هرچه هست برای دفع زلزله، یا مصونیت از آن فرموده اند:" سوره ی زلزال را خصوصا در نمازهای مستحب زیاد بخوانید و از زیاد خواندن آن ملول نشوید" . همچنین یکی از خواص هزار صلوات هم مصونیت از بلایای مختلف است. چیزهای دیگری هم هست؛ اما به نظرم همین دو کافی باشد انشاالله(البته حدیث کسا هم که محشر است)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
1.بحارالانوار جلد 51 صفحه 74 باب 1 حدیث 24 بنقل از الغیبه شیخ طوسی: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ تَلِیدٍ عَنْ أَبِی الْحَجَّافِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَبْشِرُوا بِالْمَهْدِیِّ قَالَهَا ثَلَاثاً یَخْرُجُ عَلَى حِینِ اخْتِلَافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زِلْزَالٍ شَدِیدٍ یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً یَمْلَأُ قُلُوبَ عِبَادِهِ عِبَادَةً وَ یَسَعُهُمْ عَدْلُهُ
رسول الله فرمود: شما را بشارت می دهم به مهدی (سه بار تکرار فرمودند) و او قیام می کند وقتی بین مردم اختلاف باشد و زلزله های شدیدی بیاید، و زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که مملو از جور پر گشته بود .
پسرکم! عقل های شما کوچک تر از آن است که مهدی را درک کند ـ امام جعفر صادق علیه السلام*
جاماسب حکیم[1]، که داماد جناب زردشت، و وصی او شمرده می شود؛ یکی از پیامبران و پیشگویان بزرگ تاریخ باستان است که در کتاب معروف خود، یعنی جاماسبنامه (:یکی از 25کتاب معروف ومورد اعتقاد زردشتیان)، به پیشگویی تاریخ آینده پرداخته است. جالب اینکه تمام پیشگویی های او در مورد پیامبر اسلام .ص. وجزئیات تولد و زندگی آن حضرت، حتی مدت عمر شریف ایشان، و حوادث تلخ بعد از رحلت حضرت ... همه دقیقا با وقایع تاریخی مطابق در آمده است.
جناب جاماسب، در بخش مربوط به منجی موعود.ع. نیز پیشگویی های مهمی دارد که در ضمن یکی از آن ها، به توصیف زیبایی های جهان پس از ظهور می پردازد؛ وسپس می گوید: "من اگر تمام وصف آن دوران را بیان کنم؛ دیگر این زندگی که هم اکنون در آن بسر می برید بر شما تلخ گردد!" متن پیشگویی جاماسب را علامه مجلسی نیز در برخی تالیفات خود آورده است(ن.گ:سه رساله در باره حجة بن الحسن ع؛سید مهدی بحرالعلوم)؛ همچنین در "کتاب زند وهومن یسن" اثر صادق هدایت نیز، عینا همین مطالب آمده است. اکنون آن را از کتاب بشارات عهدین می آوریم:
«مردی بیرون آید از زمین تازیان از فرزندان هاشم... و بر دین جدّ خویش بوَد، با سپاه بسیار، روی به ایران نهد و آبادانی کند، ، زمین را پر داد کند. از داد وی باشد که گرگ با میش آب خورد.
و مردم بسیار شوند، و عمر دیگر باز، به درازی کشد؛ چنان که مردی بود که او را پنجاه فرزند بود نر و ماده، و کوه و دشت پر از مردم شود، و پر از حیوان شود، و همچون عروسی شود.
و همه کس به دین مهر آزمای باز آیند، و جور و آشوب از جهان برخیزد، چنان که فراموش کنند که چون سلاح باید داشتن [دانش نظامی فراموش ومنسوخ می گردد]و اگر وصف نیکویی آن کنم تلخ
گردد این زندگانی که ما بدو اندریمـ بشارات عهدین، ص 258، به نقل از جاماسب نامه »
حال، مثنوی کوتاه بعدی نیز که بخش دیگری از "مثنوی مهدوی" است؛ ناظر بر همین سخن جاماسب و حدیث امام جعفر صادق علیه السلام است (که در صدر این نوشتار آمد). همچنین این نوشتار، و مثنوی ذیل، مدخلی بر مقاله ی "جهان پس از ظهور، پایان دنیا" تواند بود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* امام صادق علیه السلام در مورد آینده سخن می گفتند، و از هفتمین فرزند خود(امام مهدی) نیزسخنی فرمودند. یکی از فرزندان ایشان مشتاق آن حضرت شد و از امام خواست تا بیشتر توضیح دهند. امام فرمود: یا بنی عقولکم تصغر عن هذا و احلامکم تضیق عن حمله ولکن ان تعیشوا فسوف تدرکونه. یعنی: پسرکم، فعلا عقل های شما کوچک تر از آن است وافکار شما گنجایش آن را ندارد... اصول کافی؛ج2؛کتاب الحجه ؛باب الغیبه ح.2
1..بر اساس منابع تاریخی و اسطوره ای ، دو شخص با نام جاماسب وجود داشته اند، اما درهم آمیخته شدن برخی گزارشها در باره ی این دو، به بروز آشفتگی در شناسایی آنان انجامیده است . از این دو، یکی جاماسب ، برادر قباد اول (پادشاه ساسانی ) بود که در دوره ی کوتاهی پس از قباد، در ایران پادشاهی کرد (تقریباً بین سالهای 496 تا 499 میلادی ) و دیگری ، داماد زردشت. بنا بر سنّت زردشتی ، این جاماسب ، برادر فَرْشوشْتَر (از اشراف زادگان ایرانی ) بود که در آغاز دعوت زردشت به او گروید. این دو برادر، وزیر "کی گشتاسپ" بودند و کی گشتاسپ پادشاهی بود که زردشت دین خود را به او عرضه کرد. در اوستا (از جمله یشت ها ، ج 2، ص 88؛ گاثاها ، ص 166، 186) از این جاماسب (وزیر گشتاسپ ) یاد و شخصیت او ستوده شده است . مجموعه پیش بینیهایی به او منسوب است که در موارد متعدد در متن های ایران پیش از اسلام ذکر شده است نقل از http://pishguimohammad.blogfa.com/post-101.aspx
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثنوی مهـــــــــدوی2
...چون ندیدی عالَم بعد از ظهور
دل به ظلمت بستهای چون موش کور
هست در «جاماسبنامه» این سخن
ز آن حکیم پارسیّ ممتحن:
گر بگویم شرح دوران ظهور
کم کسی مانَد در این دارالغرور
گر بگویم شرحِ بسط آن زمان
سر به ویرانی برآرد این جهان
گر بگویم ز آن بهار کامکار
تلخ میگردد شما را کام و کار
کس کجا ماند در این زِهدان تنگ
گر ببیند رنگی از هفتاد رنگ؟
قبض و بسط این جهان دیگر شود
جرعهای زآن می چو در ساغر شود
خورده و ناخورده بیرونْشدکنی
توبه از فهمیدههای خود کنی
کهنه بازاری شود عصر جدید
چون برآید فرّ فرهنگ "مُبید"[1]
روز تبدیل زمین است آن زمان[2]
من چه گویم؟ من چه میدانم از آن؟
فهم آن دوران و درک آن غُرَر
این سخن بگذار تا وقت سحر... سروده ی سال1381
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.مبید، از اسم های امام مهدی علیه السلام ست. یک معنی آن " کهنه کننده" می باشد. مبید، از بَید می آید. بَید یعنی کهنه و از دهن افتاده. طعام بید، یعنی غذایی که از شب مانده واز دهن افتاده است) یعنی کسی که فرهنگ پرزرق وبرق باطل را کهنه، یا به اصطلاح: " دمده" می کند. در دعای ندبه می خوانیم: این مبید اهل الفسوق والعصیان والطغیان
2.روز تبدیل زمین وآسمان : اشاره به این آیه ی کریمه دارد: یوم تبدل الارض غیر الارض والسموات..(ن.گ: مقاله ی بعدی ص2)
بسم الله الرحمن الرحیم
عصــــــر ظهور، پایان دنیا!
تامل و پژوهشی در ماهیت زندگی عصر ظهور، از منظر قرآن کریم
اشاره
1.چند سال پیش، در جمعی از اهل علم، بر محور مهدویت سخن می گفتیم که به مناسبتی، در مورد جهان پس از ظهور هم اشاراتی کرده و متذکر شدیم که: زندگی در جهان پس از ظهور، فراتر از قالب ها وقوانین جهان ناسوتی (مادی) خواهد بود؛ و به همین جهت، می توان گفت که" عصر ظهور، آغاز زیست فراناسوتی انسان می باشد"....این مدعا بر بسیاری از حاضران گران آمد، و مطالبه ی استدلال ها ومستندات متقن بر این مدعا داشتند. اکنون آنچه در این نوشتار می خوانید، در واقع، تقریر بخش هایی از مباحث آن جلسه است که مورد قبول واقبال آن بزرگواران نیز قرار گرفت.
2.با تامل در این مستندات قرآنی دقیق، در می یابیم که حقیقتا جامعه ی مذهبی ما نسبت به امر ظهور، در فقر و استضعاف فکری شدیدی به سر می برد؛ و می توان گفت که: متاسفانه هیچگونه درک درست ومناسبی از جهان پس از ظهور، حتی در میان جامعه ی علوم دینی ما هم حاکم نیست. علت اصلی این همه کم التفاتی نسبت به موضوع مهدویت را نیز در همین فقر فکری مزبور جستجو باید کرد. به راستی اگر جامعه ی معتقدان به موعود علیه السلام، درک قرآنی واقعی از امر ظهور وجهان شکوهمند عصر موعود پیدا کنند، جز این نیست که اولویت علمی ونظری، و کلان راهبرد عملی خود را به همین موضوع اختصاص خواهند داد؛ و بدین ترتیب، شاهد ظهور یک انقلاب معنوی واندیشـــگی بزرگ، و مطالبه ی اجتماعی عظیمی نسبت به تمدن مهدوی خواهیم شد.
3. در کتاب "مهدویت راهبردی وتمدن سازی اسلام"، که انشاالله منتشر خواهد شد؛ مقاله ی مهمی تحت عنوان " تمدن برین" خواهیم داشت که در آن مقاله، از منظر کتب مقدس ادیان مختلف(مسیحیت، یهودیت، زردشتی، ادیان هندویی...) به طور بنیادی تری، تمدن عصر ظهور را مورد تامل و پژوهش قرار داده ایم؛ اما در این جا، تنها از منظر قران کریم و برخی روایات، شمایی کلی از آن روزگارطلائیِِ تعالی و زیبایی را ملاحظه می کنید. بدین ترتیب، می توان این نوشتار را، پیش درآمدی بر مقاله ی تمدن برین، یا " مستدرکات قرآنی" آن مقاله دانست. در این نوشتار، به دو اصل قرآنی مهم در خصوص تمدن عصر ظهور پرداخته ایم. این دو اصل عبارت است از:1.حدوث طبیعی تمدن موعود2.ماهیت جمع الجمعی آن تمدن. که البته ـ جهت رعایت اختصار ـ اصل اول آن را در این جا نیاورده ایم (لطفا به پاورقی ها نیز عنایت ویژه داشته باشید):
******
..اصل دوم: ماهیت جمع الجمعی تمدن موعود:
دومین اصلی که ازآیات بشارت دهنده به تمدن موعـــــود اسلام، تبادر وتولید می شود؛ واحادیث فراوانی هم برآن دلالت والتزام تام دارند؛ این است که: درمیان جمیع تمدن های تاریخ، تنها تمدنی که ماهیتی فراخورد شأن خلیفة الله(انسان) داشته، و به همین جهت نیز تمام اسباب وابعاد کیهان را تسخیر خواهد کرد؛ همین تمدن موعود الهی ست. نزدیک سیصد آیه ی کریمه ی قرآن ، توسط عترت علیهم السلام، دروصف عصر ظهور وتمدن موعود اسلام، تفسیر وتاویل شده است[1] که بسیاری ازآن آیات، کاملا بر ابعاد فراناسوتی، و نیز بردامنه ی کیهان شمول عصرموعود، تصریح دارند؛ واکنون نمونه هایی از آن آیات شریف( به توضیحاتی که درپایان مقاله تقدیم می شود) بدین قرارند:
* وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ
یَتَفَکَّرُون.13جاثیه
* وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ 83 ال عمران
* اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ 17حدید
* فقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ 20 یونس
* وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا 69 مزر
* سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ53فصلت
* یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ 33 الرحمن
* وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ 74 زمر
همچنین به نظر می رسد؛ یکی از کلیدی ترین آیات قرآن کریم در خصوص بُعد ماورائی وملکوتی عصر ظهور، این آیه ی کریمه است:
*هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی إیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ انعام 158
چنانکه دراین آیه ملاحظه می کنید؛ سخن از«ظهور برخی از آیات الهی » است؛ وچنانچه به تفاسیر معروف، یامنابع مهم روائی در مذاهب اسلامی مراجعه کنیم؛ می بینیم که همگی، این روز بزرگ (یوم یاتی بعض آیات ربک) را، یا به عصر ظهورامام مهدی علیه السلام ، و یا به خروج دجال ـ که خود درتقارن ظهور آن حضرت است ـ تفســیرکرده اند[2].(ن.گ:فصل سوم؛ خروج دجال)
همچنین، این که عصرظهور را "قیامت صغرا" نامیده اند نیز خود مبنی بر همین واقعیات قرآنی، ومبیّن این حقیقت است که: عصر ظهور، عصر ظهور برخی از آیات آشکار الهی خواهد بود. اکنون مقصود از"ماهیت جمع الجمعی" یادشده را نیزدراینجا ودرذیل همین بشارات قرآنی، اینگونه به عبارت می آوریم که:
براساس مبانی جهانشناختی وانسانشناختی اسلام، جهان خلقت، وازجمله خود انسان، دارای دو وجهه ی کلی: ناسوتی، وملکوتی ست؛ وهرآنچه تا کنون در وجهه ی ناسوتی مشاهده وتجربه کرده ایم؛ دامنه ها وسرچشمه های بسیار وسیع و کران ناپدیدی، در سطوح عالی ترِهستی داشته [3] ، و " صورتی در زیر دارد آنچه دربالاستی " .
هرچند درتمدن های باستانی هم گرایش ها ونگرش های ماورائی و فراناسوتی بسیاری به چشم می آید؛ اما وبه تحقیق، آنچه تاکنون توسط تمدن های بشری تجربه شده، عمدتا درحول وحوش همین نشأه ی ناسوت(دنیا ودخان) بوده است. همچنانکه حتی با فرض پاره ای ارتباط های ماورائی، درتمدن های گذشته وکنونی، (اما) بهره ی تمدنیِ موجود بشریت ازرمزها ورازها و سازوکارهای عوالم برتر، بسـیارناچیز می باشد؛ چنانکه در زمینه ی تسخیر کیهان نیز محصول عمر چندهزارسال? تمدن بشری، فراتر از گزارش هایی مبنی بر فرود در کره ی مجاور(:قمرزمین)نیست.این البته درحالی ست که پیشوایان الهی، و رهروان پیشتاز آنان، زیست وتجربه ی فراناسوتی و متعالی خود را داشته، و مجــــــاری اتصال و ورود به سطوح عالی ترِ حیات وهستی را نیزفی الجمله، فراروی مومنان قرارداده اند؛ اما چنانکه گفته شد، تا اکنون بهره ی نسل بشری ازآن زیست ماورائی وتجارب فراناسوتی، بسیار ناچیز بوده، وتحقق جهانی وکامل آن نیز درگرو ورود در "ایام الله"[4]، و برپایی همان تمدن موعود انبیای الهی ست.
اکنون پاسخ این پرسش که : ماهیت واقعی آن زیستِ متعالی چیست؟ اگرچه درعهده ی این قلم نمی باشد؛ لیکن با تحلیل و تدبر واستتباع دراخبار واشاره های دینی، به نتایجی کلی رسیده ایم؛ که در مجال مناسب خود، از جمله در پاره ای از مباحث فصل سوم همین کتاب، عرضه خواهیم کرد؛ ودراینجا نیزبرخی ازکلیات آن بدین قراراست:
ویژگی های کلی عصرموعود
دربرابر هریک ازشمارگان ذیل، مستنداتی
را نیز درپایان خواهیم داشت:
آن زیست متعالی وموعودِ عصرتمدن اسلام، سرآغاز طورِ تازه ای از زندگی انسانی ست که درآن :
1. درک ودریافت های بسیار ژرف وچند جانبه ی انسان ها، نسبت به ابعاد مختلف جهان و حیات و زندگی، به کمال و هماهنگی می رسد؛ وآنچه که امروزه "شعورکیهانی" نامیده می شود نیز واقعیت وحاکمیت جهانی پیدا خواهد کرد.
2. قابلیت ها وذخیره های ناشناخته و بی پایان همین عالم مادی نیز اِثاره وآشکار می شود.
3. متعاقب رخدادهای یادشده، سلطه ی واقعی وحکیمانه ی انسان برطبقات وابعاد مختلف کیهان، به رهبری خلیفة الله اعظم، آغــــاز می گردد.
4. ضمن نفوذ و تسلط کامل انسان بر ابعاد واقطار مختلف عالم ، زیست و زیستگاه زمینی ما نیزدرفرایند توسعه وتعالی، و تطوّر وتبدّل قرارگرفته، ودر واقع، قوانین بنیادین زمین وآسمان ها، به اذن الهی، مسخّرآدمیان خواهدشد.
5. همراه با ظهورهمین افق ها وامکانات بی پایان است که جمیع تمایلات باطنی وظاهری(فطری وغریزی)انسان نیزدر فراخنای همان زیست متعالی، هدایت و تربیت وتکامل یافته، وبه عادلانه ترین وجهِ خود پاسخ داده خواهدشد. این همان قدر مشترک از غایت اجتماعی همه ی ادیان الهی ست که قرآن کریم، اینچنین بیان می فرماید: «لیقوم الناس بالقسط»: تا مردمان( خودشان) قائم به قسط گرد
«لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَأَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِیَعلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قویٌ عزیزً ـ 25حدید».
همه ی این ویژگی ها، با تدبر درآیات وروایات اسلامی، به دست می آید؛ که دراینجا، و دربرابر هریک از ویژگی های یادشده، روایاتی را ازباب نمونه، یادآورمی شویم؛ اما پیش ازهرچیز، این حقیقت بزرگ را که موضوع اصلی بحث ما در مقاله ی تمدن برین خواهد بود؛ در اینجا نیز متذکر باید شد که:
براساس روایات اهلبیت علیهم السلام، عصر ظهور فراتر از حیات دنیوی موجود بوده، و خود، یکی از مراحل حیات برین، ومصداق "ساعت" درقرآن کریم است؛ همان ساعتی که به فرموده یقرآن، حقیقت وماهیت آن، ونیز زمان فرارسیدنش بر آسمان ها وزمین سنگینی می کند؛ و اکنون ما انسان ها، تا پیش از فرارسیدن آن ایام، هیچ درک ودانش کاملی نسبت به ماهیت واقعی آن نتوانیم داشت:
«و یسألونک عن الساعه قل انما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السموات و الارض»: ازتو در مورد ساعت می پرسند؛ بگو علم آن منحصرا در نزد پروردگار من است؛ آشکارش نخواهد کرد مگر در وقت خودش.[آن ساعت، چیزی ست که] بر آسمان ها وزمین سنگینی می کند...ادامه در صفحه بعدی:
یکی از روایاتی که بر این مساله تصریح کامل داشته ومفهوم "ساعت" را در این آیه، منطبق بر "ظهور موعود" می داند؛ روایتی ست که مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است: «لانه هو الساعة التی قال الله تعالی:یسألونک عن الساعة قل انما علمها عند ربی...»(مجمع البحرین طریحی، ص 385?.
حال، همان گونه که وعده دادیم؛ برخی مستندات روایی ویژگی های یادشده را ـ به ترتیب شماره ها ـ تقدیم می کنیم:
*درک ودریافت های بسیار ژرف وچند جانب? انسان ها، نسبت به ابعاد مختلف جهان و حیات و زندگی، به کمال و هماهنگی می رسد؛ وآنچه که امروزه "شعورکیهانی" نامیده می شود نیز واقعیت وحاکمیت جهانی پیدا خواهد کرد: وضع الله یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم وکملت بها احلامهم: خداوند دستش را بر سربندگان خدا می نهد، پس بدین وسیله، عقل ها مجموع شده، و افکار کامل خواهد شد. بحار الانوار، ج 52: ص212
العمُ سَبعَةٌ وَ عِشرُونَ حَرفاً فَجَمیعُ ما جائَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفانِ فَلَم یعرِف النّاسُ حَتّی الیوم غَیرَ اَلحَرفَینِ فَاِذا قامَ قائِمُنا اَخَرَجَ الخَمسَةَ وَ العِشرینَ حَرفاً فَبَثّها فی النّاسِ وَ ضَمَّ اِلَیها الحَرفَین حَتّی یبُثَّها سَبعَةً وَ عِشرِینَ حَرفا: علم بیست و هفت حرف است. همه ی آنچه رسولان آورده اند، دوحرف است ومردم تا به امروز چیزی جز همان دوحرف را نمی شناسند؛ اما هنگامی که قائم ما قیام کند، آن بیست وپنج حرف دیگر را استخراج کرده ودر میان مردم پراکنده می سازد؛ و همان دو حرف را نیز ضمیمه ی آن ها می کند تا(درنتیجه) تمام بیست وهفت حرف را گسترش داده باشد.الغیبة شیخ طوسی: ص475
تؤتون الحکمه فی زمانه: در زمان او به شما حکمت داده می شود. بحار الانوار، ج 52، ص 352 از غیبه النعمانی.
* قابلیت ها وذخیره های ناشناخته و بی پایان همین عالم مادی نیز اِثاره وآشکار می شود:
ویظهر الله عز وجل له کنوز الأرض ومعادنها: وخداوند عزوجل، گنج های زمین و معادنش را براو آشکار می سازد. اعلام الورى : 412 - 413 ب 2 ف 3 . کشف الغمة ؛ ج 3: ص 317
اَلا وَ فی غَدٍ ـ وَسَیاتِی غدٌ بِما لاتَعرِفُونَ- یأخُذُ الوالِیُ مِنْ غَیرِها عُمّالَها مَساوِیَ اَعمالَها، وَتُخرِجُ لَهُ الارضُ اَفالیِذَ کِبَدِها، وَتُلقی اِلیه سِلماً مَقالِیدَها، فَیُریکمُ کَیفَ عدلُ السِیّرةً، وَیُحیی میتَ الْکِتابِ وَالسُّنَه ـ ر.ک:نهج البلاغه، خطبه ش 138 تجمع إلیه أموال الدّنیا من بطن الارض و ظهرها فیقول للنّاس تعالوا..... تمام اموال دنیا از درون زمین و پشت زمین به سوی او جمع می شوند؛ پس به مردم می گوید: بیایید!...... الغیبة نعمانی:ص 237 خفض له کل مرتفع منها حتی یکون الدنیا عنده بمنزله راحته فایکم لو کانت فی راحته شعره لم یبصره :هم? بلندی ها برای او پست می شود؛ تا جایی که تمام دنیا در نزد او مثل کف دست خواهد شد. کدام یک از شماست که اگر در کف دستش مویی بروید نبیند؟! ـ کمال الدین ج 2: 392/ هوالذی یطوی له الارض و یذل له کل صعب ـ منتخب الاثر ؛ج 3 :176
*متعاقب رخدادهای یادشده، سلط? واقعی وحکیمانه ی انسان برطبقات وابعاد مختلف کیهان، به رهبری خلیفة الله اعظم، آغــــاز می گردد: ضمن توجه به آیه کریمه: «لاتنفذون الابسلطان»، که همه بر نفوذ انسان عصر ظهور، دراقطار آسمان ها وزمین اشاره دارد؛ و در مقاله ی تمدن برین پیرامون آن سخن خواهیم گفت. همچنین به این روایات نیزتوجه کنیم: یرقی فی الاسباب، اسباب السموات السبع و الارضین السبع خمس عوامر و اثنتان خرابتان: در اسباب، اسباب آسمان های هفتگانه وزمین های هفتگانه بالا خواهد رفت. پنج طبقه آباد است ودو طبقه ویران. الاختصاص:ص 169 ـ الزام الناصب:ص 139ـ بصائر الدرجات؛ صفار قمی:ص 408 ـ بحارالانوار، ج12:ص 183، وج52:ص 321. اثبات الهداة، ج 7:ص 83 ـ یوم الخلاص:ص 298
همچنین در حدیث شب معراج آمده است: لأُسخّرن له الریاح و لأُذلّلن له الرقاب الصعاب و لأُرقّینه فی الاسباب و لأَنصرنه بجُندی و لأَمدّنه بملائکتی حتی یعلن دعوتی: حتما(انواع)بادها را مسخر او می سازم؛ وحتما تمام گردنه های سخت را برای او هموار می کنم؛ و حتما او را در تمام اسباب، بالا خواهم برد؛ وحتما اورا به وسیله ی لشگریان خودم یاری کرده وحتما به وسیل? ملائک? خودم اورا یاری می رسانم تا دعوتم را آشکار سازد ـ کمال الدین و تمام النعمه، ج1: 254، باب 23، ح 4 .
افزون بر آن همه، در تفسیر69 زمر«واشرقت الارض بنورربها» نیزروایاتی می فرمایند: ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربها و استغنی العباد عن ضوء الشمس و ذهبت الظلمه و یعمر الرجل فی ملکه ...و تظهرالارض کنوزها حتی تراها الناس علی وجهها : همان هرگاه قائم ما به پا خیزد، زمین به نور پروردگارش روشنگری خواهد کرد، و دیگر بندگان از درخشش خورشید بی نیاز خواهند شد؛ و تاریکی می رود؛ و انسان عمر بسیارطولانی می کند.... وزمین گنج هایش را آشکار می سازد، به گونه ای که مردم آن گنج ها را بر وجه زمین خواهند دید بحارالانوار، ج 52: ص 337.
این آیه ی کریمه نیز چنانکه گفته شد؛ به عصرظهور تاویل شده اند: «وله اسلم من فی السموات والارض طوعا وکرها والیه یرجعون» ـ آل عمران .48 : النجم الثاقب ج1 :ص60ـ بحارالانوار ، ج 52 ، : ص217 ـ ارشاد مفید :ص 4 - 343
*ضمن نفوذ و تسلط کامل انسان بر ابعاد واقطار مختلف عالم ، زیست و زیستگاه زمینی ما نیزدرفرایند توسعه وتعالی، و تطوّر وتبدّل قرارگرفته، ودر واقع، قوانین بنیادین زمین وآسمان ها، به اذن الهی، مسخّرآدمیان خواهدشد:
«وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْه» : قرآن کریم به صراحت تمام، از «تسخیر هرآنچه در زمین وآسمان هاست» سخن می گوید. اکنون درخصوص این آیه کریمه، دقت بفرمایید که: خداوند متعال، اولا می فرماید جمیع آنچه درآسمان ها وزمین است، همه را مسخر[یا قابل تسخیر]شما ساختیم؛ وسپس درآیه بعدی نیز بلافاصله سخن از "ایام الله"به میان می آورد: «قل للذین امنوا یغفرا للذین لایرجون ایام الله»،چنانکه (درپاورقی4) گفته شد: مقصود از ایام الله، منحصر درسه یوم :ظهور ورجعت وقیامت است. بنابراین، معلوم می شود، که این وعده ی بزرگ تسخیر آسمان ها وزمین، مربوط به ایام الله خواهد بود؛ و نخستین مرحله از ایام الله هم "یوم الظهور" است. همچنین روایات دیگری، جزآنچه گفته شد وجود دارد، که تصریح بر فتح آسمان ها، یا تسخیر آسمانها وکرات وقوانین حاکم برآن ها دارد؛ ازجمله حدیثی که درخصوص تسخیر قوانین حاکم برمنظومه ی شمسی ازامام باقر علیه السلام،نقل شده است؛ وسخن از "کند کردن گردش زمین وخورشید، وطولانی شدن روزها وسال ها" دارد: ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 38
اما این قسمت سخن که: پس از تسلط انسان برآسمان ها، فرایند تبدل زمین وآسمان نیز آغاز می شود؛ توضیح این مطلب را با این آیه ی کریمه آغاز می کنیم؛ و این سخن نیازمند دقت بیشتری خواهد بود:
«یوم تبدل الارض غیرالارض والسموات مطویات بیمینه». یعنی: روزی فرا می رسد که این زمین موجود، به زمینی دیگر متبدل می شود و همچنین آسمان ها که پیچیده در یمین(دست راست) اوست... واقعا این کدام روز عظیمی ست که تمام کائنات کاملا دیگرگونه خواهند شد؟ معمولا مفسران رسمی، این آیه را به روز قیامت تفسیر کرده اند؛ اما شما عنایت کنید که: درآیه ی قبلی همین آیه، می فرماید:«فلاتحسبن الله مخلف وعده رسله»، یعنی : گمان مبر که خداوند در مورد وعده ی یاری رسولان، خلف وعده می کند! (بلکه این وعده ی بزرگ، در همان روزی که آسمان وزمین متبدل می شوند محقق خواهد شد) آری در این آیات، سخن از وعده ی خاص الهی به رسولان و مومنان مطرح است ؛ یعنی خداوند به همه ی رسولان ومومنان وعده فرموده است که بالاخره زمان نصرت نهایی آنان فرا خواهد رسید! و اکنون دقت کنید که مقصود از این روز موعود، همان ایام الله ظهور و رجعت خواهد بود، نه روز قیامت ودر بهشت اخروی!(چنانکه مفسران اهلسنت می پندارند) چنانکه درآیه ی دیگری نیز می فرماید : «انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیوة الدنیا و یوم یقوم الاشهاد». !!
علی بن ابراهیم و سعد بن عبدالله روایت کرده اند که حضرت جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «یاری دنیا در رجعت است مگر نمی دانی که بسیاری از پیغمبران یاری نشدند تا در دنیا کشته شدند؟(پس مقصود ازین نصرت دنیوی) نصرت در رجعت است».. نتیجه آنکه: خداوند متعال در این دو آیه وعد داده است: ما رسولان خود را در روزی که زمین وآسمان متبدل می شوند یاری خواهیم کرد؛ واکنون با توجه به آنچه گفته شد، فرایند تبدل آسمان ها وزمین نیز از عصر ظهور، ونهایتا از دوران رجعت آغاز خواهد شد؛ چراکه در آیه ی دیگر(انا للنصررسلنا..) وعده داده شده است که رسولان در همین دنیا نیز نصرت شوند؛ یا نصرت آنان از همین عصر ظهور، آغاز شده، وتا قیامت ادامه یابد. از جمله تفاسیری که این آیه(انا للنصررسلنا) را دال بر رجعت، یامربوط به آن دانسته اند عبارتند از: تفسیر جامع سید ابراهیم بروجردی، تفسیر شریف لاهیجی، تفسیر قمی، تفسیر البرهان مرحوم بحرانی، تفسیر نور الثقلین و.. . بنابراین طبق آیه ی اول، زمین وآسمان، از عصر ظهوربه بعد، یا به طور مسلم در عصررجعت، به زمین وآسمانی دیگرگونه تبدیل می شوند.
اما این مدعا که: "تمام قوانین بنیادین زمین وآسمان نیز مسخر انسان می شوند": این خود نتیجه ای مفروع برهمان واقعیت پیشین است؛ لیکن قطع از نظر آنچه گفته شد؛ چه دلیلی برامکان تسخیرقوانین جهان بهتر از همان آیه 13 سوره ی جاثیه(وسخرلکم ما فی السماوات والارض جمیعا منه) خواهد بود؟ خصوصا که خداوند متعال تاکید می فرماید:"جمیعا منه!" و گذشته از آنکه به نص قرآن کریم، اصلا تمام خلقت، برای انسان ایجاد شده است: «هوالذی خلق لکم مافی السموات والاض»؛ والبته خلقت انسان نیز برای بندگی وخلافت حضرت حق جل وعلاست؛ وراستی که هیچ موجودی لیاقت کامل بندگی خداوند را جز همان خلیفه ی حقیقی او وپیروان واقعی اش نخواهد داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی ها
1. تالیفات مستقلی ازبرخی علمای اسلام وجود دارد که صرفا به آیات تفسیر شده توسط معصومین علیهم السلام در مورد امام مهدی علیه السلام وعصرظهور پرداخته اند؛ و چنانکه گفته شد، بسیاری ازآن آیات نیز دلالت تمام بر ابعاد فراناسوتی مزبور دارند. به عنوان نمونه می توان ازین کتاب ها نام برد: ـ بحارالانوار؛ ج65؛ علامه مجلسی: بیش از100 آیه.
ـ المحجة فیما نزل فی القائم الحجة علیه السلام؛ سیدهاشم بحرانی: شامل 120 آیه . این کتاب،با عنوان سیمای حضرت مهدی در قرآن، توسط حائری قزوینی ترجمه شده است.
ـ المهدی فی القرآن؛ نگاشته ی سید صادق حسینی شیرازی؛ ترجمه شده به نام: سیمای امام زمان علیه السلام در آینه ی قرآن؛ علی اکبر مهدی پور: شامل بیش از 140 آیه از آیات قرآن کریم که در روایات فریقین به ظهور امام مهدی علیه السلام تفسیر شده است.
ـ معجم احادیث الامام المهدی (آیات مفسره)؛ که زیر نظر شیخ علی کورانی 260 آیه را جمع آوری کرده است.
ـ موعود قرآن؛ علیرضا رجالی تهرانی.... همچنین کتاب های بسیار دیگری که دراین زمینه نگاشته شده است؛ مثل :قاطع البیان؛ فضل الله عابدی خراسانی/المهدی الموعود فی القرآن الکریم؛ محمد حسین رضوی/القرآن یتحدث عن الامام المهدی علیه السلام؛ مهدی حسن علاء الدین/الایات الباهرة و...ضمنا بسیاری از علمای اهل سنت نیز در زمینه ی اثبات مهدویت از طریق قرآن واحادیث نبوی، تالیفات ارزشمندی را برجای گذاشته اند؛ که دراین میان تنها به کتاب معروف "عقدالدرر" اشـــــاره می کنیم؛ گفتنی ست که همه ی احادیث این کتاب، مستند به صحاح ومسانید وتفاسیر مهم اهل سنت می باشد.(عقد الدرر فی اخبار المنتظر (عج)؛ یوسف بن یحیی بن علی بن عبدالعزیز المقدسی الشافعی السلمی؛ قرن 7.قمری؛ تحقیق عبدالفتاح محمد حلو؛ تعلیق علی نظری منفرد؛ نشر قم؛ مسجد مقدس جمکران).
2. تفسیر عیاشی؛ ج1؛ ص384/نورالثقلین؛ ج1؛ ص780؛ ح354
صدوق؛ کمال الدین و تمام النعمة 358؛ ح9؛ و ص336؛ ح54.
طبری؛ محمد بن جریر؛ جامع البیان؛ ج8؛ ص127؛ ح 11055. همچنین احادیث 1075، 1076، 1078 و 1079
صحیح بخاری؛ ج8؛ ص101؛ کتاب الفتن؛ باب ذکر دجال؛ بیروت؛ دارالفکر؛ 1404 ق/ نووی: صحیح مسلم بشرح النووی؛ ج18؛ ص78ـ58؛ کتاب الفتن و اشراط الساعة؛ بیروت؛ دارالکتب العربی؛ الطبعة الثانیة؛ 1407ق.
نووی؛ ج18؛ ص58. همان.
ابن حجر عسقلانی؛ تهذیب التهذیب؛ ج6؛ ص359؛ بیروت؛ دارالفکر؛ الطبعة الثانیة.
3.این دوحدیث شریف نیز، هم در این باب، و هم درباب تمدن شناسی موعود، ارزش فوق العاده ای دارند؛ ودراینجا صرفا به متن آن بسنده می کنیم:
اول: انّ اللَّه عزّ و جلّ خلق ملکه على مثال ملکوته، و اسّس ملکوته على مثال جبروته لیستدلّ بملکه على ملکوته و بملکوته على جبروته : همانا خداوند عزّ وجلّ عالم مُلک ( طبیعت)خویش را براساس الگوی ملکوتش خلق کرد؛ و ملکوتش را براساس الگوی جبروتش تأسیس فرمود؛ تا با ملکش به ملکوتش دلالت شود، و با ملکوتش بر جبروتش .
دوم: فِی الْعَرْشِ تِمْثَالُ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه وماننزّله الّابقَدرمعلوم»: در عرش، نمون? هر آنچه که خداوند در خشکى و دریا آفریده است، موجود است؛ و اینست تاویل قول خداوند متعال که فرمود:هیچ چیزى نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ماست؛ و ما آن را تنزیل نمی کنیم مگر به انداز? معلوم ـ بحار الأنوار؛ ج55:ص34
4.براساس روایات عترت علیهم السلام، مقصود از "ایام الله"، منطبق بر سه عصر:ظهور،رجعت،وقیامت است. (الخصال، ج1، ص108). بنابراین، می توان گفت: تاریخ عصرپیشاظهور، اساسا درقلمرو ایام الله نبوده، وتمام تاریخ قبل از ظهور، در حکم "شب تاریخ" می باشد! حال، مختصات یوم الله ظهور را به طور اجمال، درادامه ی همین مبحث، یادآور می شویم؛ و تفصیل بیشتر آن را ـ چنانکه گفتیم ـ به مقاله ی تمدن برین وا می نهیم.
1.دوست گرامی، یوسف عزیز
نظر شما را سهوا پاک کردم؛ و از این بابت ـ ضمن تشکر از لطف و نظرتون ـ معذرت میخوام. اما در پاسخ به پیشنهاد شما(فعالیت در اینستاگرام و....) :
اگرچه نسبت به فعالیت خودم در فضای مجازی موجود، راضی و امیدوار نیستم، و فرصت هم بهم اجازه نمیده اما چشم سعی میکنم . باتشکر مجدد وآرزوی توفیق وتعالی روزافزون برای شما وهمه ی دوستان
2. همچنین دوستان دیگری هم (در جلسات حضوری)در خصوص صلوات پرسش هایی داشتند که فرصت پاسخ نشد، و به اینجا موکول کردیم:
*راز اصلی 1000صلوات چیست؟ هزار صلوات در هرروز، چنانچه از سر شوق ومحبت قلبی باشد؛"کد وصل" است. تفصیل این مطلب را خود ما پس از مدتی مقاومت ومداومت خواهیم فهمید. همچنین یکی از فواید بزرگ این برنامه این است که اهلبیت علیهم السلام مدیریت زندگی مان را به عهده می گیرند
*بعضی ها می گویند ذکرهای سنگین را هرکسی نباید انجام دهد. آیا این حرف درستی ست؟ ذکر شریف صلوات این طور نیست؛ فقط ممکن است روزهای اول، و نیز مادامی که شخص به تکالیف خود عمل نمی کند( یا فرضا مرتکب معصیت می شود) دچار کمی مشکلات شود. این یک پیامد طبیعی ست که در اثر چالش میان دو قطب حاکم بر زندگی ما احتمال دارد بوجود آید. اما مطمئنا چنانچه صلوات ها را ادامه دهد، قطب الهی غلبه می کند و علاوه بر آن مشکلات جزوی، انشاالله سایر مشکلات مختلف زندگی ما نیز بر طرف شده یا بسیار کوچک می شوند. در عین حال، برای مصونیت کامل(در همان روزهای اول) این چند پیشنهاد را عرض می کنیم:1. مقدار زیادی استغفار2.مقداری صدقه بعد از هرهزار صلوات 3.ترک گناه4.نماز اول وقت
*چه تضمینی وجود دارد که من هزار صلوات بفرستم و همه ی فوایدی که فرموده اند شامل حال من هم بشود؟
بزرک ترین نشانه ی تضمین اش در "توفیق"" است. مطمئن باشید هیچکس توفیق بر چنین عملی پیدا نمی کند مگر انکه تمام فواید وعده داده شده، شامل حالش خواهد شد. این چیزی ست که عینا در روایات تصریح شده است. ضمنا فرموده اند: صلوات دعایی ست که هرگز رد نخواهد شد! پس توجه کنید وقتی که شما در هرروز هزار بار برای اهلبیت علیهم السلام دعا می کنید و هرهزار دعای شما هم قطعا مستجاب می شود؛ در نتیجه خود آن حضرات نیز هرروز(حداقل) ده هزار بار برای شما دعا می کنند! چراکه طبق وعده ی قرآن کریم: «من جاء بالحسنة فله عشرامثالها» حال شما بفرمایید: آیا ممکن است دعای آل محمد علیهم السلام در مورد شما مستجاب نشود؟ حاشا!
بسم الله الرحمن الرحیم
«قسمتی از مثنوی مهدوی»
یادآوری
1. انشاالله اهل ادب وانتظار، از این مثنوی ـ که به سبک مثنوی معنوی نیز سروده شده است ـ لذت خواهند برد . ضمنا لبه ی نقد این قسمت، بیشتر به سوی برخی حوزویان غافل از مولاست.
2. قسمتی دیگر از بخش اول این سروده را پیش از این تحت عنوان(مثنوی معنوی) تقدیم کرده ام؛ و شاید قسمت های باقی مانده نیز پس از این تقدیم شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــ
راز رستگاری در یوم الظهور، "صدق باطن" است وبس. «هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم»:
...گر تو در نیّات باشی پاکباز
عرش میآید به کویت پیشباز
در حدیث آمد که قومی مهپرست
پیش آن خورشید میگردند مست
هم کلیسا بشکند ناقوس خویش
هم دگر نامسلِمان، ناموس خویش
در عوض ارباب کبر و ادّعا
چون یهودانی که خواندی ماجرا
کبر و کین و کفرشان بر میشود
آنچنانْشان آنچنانتر میشود
چون به جای دعوت خورشید خویش
بیشتر بودند در تأیید خویش
خویشتن محبوب مردم خواستند
هرچه مردم خواستند آراستند
از تنور روشن ایمان خلق
نان به نرخ روز کردندی به حلق
انبیا سنگ «تعالوا» خوردهاند
تا که اینان نان «قالوا» خوردهاند
بر ولیّ امرِ خود طغیانکنان
کوسِ «انّی خیر»، چون شیطان زنان
نردبان امتحان را باخته
مکر و استدراج حق نشناخته
در خیال آنکه جستک میزنند
چون خر دجّال جفتک میزنند
این جفاها در حق صاحبزمان
نه شگفت آید ز عبّاد زمان
بل شگفت از ماست ای اهل طلب
ذاکر مولا و غفلت؟ العجب!
خود اگر عبد زمانند اشقیا
شیعه ی صاحبزمان دیگر چرا؟
چون کبوتر زین حرم گندم بری
در هوای بام مردم می پری؟
«در هوای اینکه گویندت زهی!
بستهای بر گردن جانت زهی»
تا مبادا وا بمانی از فرنگ
دین حق را مینمایی رنگ رنگ!
از «انِ الحکمِ» خدا بگریختی
دامن طاغوت، دست آویختی؟
وای برما وای برما، وای وای
از خدا افتاده در خلق خدای
یازده سرور زکف دادیم ما در عزادرای چه استادیم ما!...
جامه ی دین را ملوّن ساختم
یوسف دین را به چاه انداختیم
خلق را دعوت به خود کردیم ما
وای بر ما بسکه نامردیم ما!
در خیال بهبه و چهچهکنان
همچو باعوریم ما لهلهکنان
فکر سود و صید انسانیم ما
تشنه ی تحسین و احسانیم ما
هریکی در فکر وذکری دربهدر
یادمان رفت از امام منتظَر
مست افیون علوم و مدّعا
یادمان رفت است: ایتامیم ما!
چون نشد آب حیات آخر به دست
هرکسی از مشرب خود گشت مست
هریکی جمعیتی را دلبری
می کشند این خلق را بر هر دری
جز برآن بابی که پیغمبرگشود
میکشند این خلق را اما چه سود؟
آن یکی با ذوق و معنیّات چرب
دیگری با علم و ذهنیّات غرب
تا حقیقت را مکدّر میکنند
مردمان فحشا و منکر میکنند
تا نیایی در مدار قطب حق
هر زمان یک سوگرایی لنگ ولق
در مرام و در کلامت نیست نور
چون به هر در میزنی الّا ظهور
نه «تحسّس» میکنی در کوی او
نه تنفّس میکنی بر بوی او
«لیت شعری» هایمان جز حرف نیست
ور نه فعلی نیست کآن را صرف نیست!
صرف استقبال کن افعال خویش
ورنه چون ماضی بمان در حال خویش
هرچه میگویی تو بی حاصل مگو
موج را بگذار وساحل را بجو
تا به ساحل میتلاش و میخراش
حاصلی را غیر از آن راضی مباش
هان، بیاور یک نشان ز آب حیات
هرکه باشد تشنه، میجوید نجات
گر نداری خود نشان، خاموش باش
دانه و دام فراموشی مپاش
رهزنان خود دامها پاشیدهاند
دانه دانه دین ودل دزدیدهاند
پس تو گر نوشم نهای نیشم مباش
صد نمک بر این دل ریشم مپاش
چون ندیدی وجه اللهُ الصمد
کم صنم بتراش از دین احد...
***
هر که از مولا بُریده ست و یَلَهست
طعمه ی گرگ است یا گرگ گلهست
ای رفیقان! طول و عرض این فراق
افتراق است افتراق است افتراق
ما چو سیمرغانِ از هم بی خبر
جمله سیمرغیم و اکنون در به در
گرچه دارد شیعه خوش کمّیّتی
تو«امامی» دیدهای بی «امّتی»؟
شیعیان! رازِ ظهور این امام
امّت است وامّت است و والسّلام*
چشم وگوش و جان همدیگر شویم
تا ندای آسمانی بشنویم
من ندیدم خوش تر از این معنوی
در کتاب مثنویّ مولوی:
«فکر،آن باشد که بگشاید رهی
راه، آن باشد که پیش آید شهی»
شاهراه آن امام راستان
نیست غیر از امّت همداستان...
•هرچه مارا جز بدان شه رهبر است
دین وعرفان هم که باشد ابتر است
دین وعرفان، ساغر و مولاست«خُم»
شاهدش:«الیوم اکملت لکم»!
دین وعرفان را مکن اسباب گول
همچو آن کشتی نشینان جهول
چون ز فرعیّات، اصولی ساختی
اصلِ اصل دین چرا نشناختی
ای که از قرآن کَشی ماء غَدَق
کی شراب از جام گردد مفترق؟
جام قرآن چونکه جان حجت است
عهد با پیمانه کی باید شکست؟
شیعی ابنُالعهد باشد ای صنم
دم غنیمت دار امّا دمبهدم
تازه کن پییمانِ با عهدین را
تا بنوشی باده ی «ثقلین» را
هرچه میجویی تو از قرآن و دین
«کلّ شیئٍ فی امامٍ» را ببین
جز ز بابالله کو آیندهای
غیر وجهالله کو پایندهای
خدمت جام جهانبین کن که زود
بر تو بگشایند اسرار وجود*
شیعه ی صاحبزمان شو ورنه جان
صرف تن کن همچو اصحاب زمان
یا بیا در حصن مولا شاد باش
یا به زندان امل آزاد باش
نیست کس را چاره جز این در عمل:
دست بیعت،یا به مولا یا امل
یا به دستور علی«خیر البشر» یا به دست«مَن اَبی»و «مَن کَفَر»
یا بیا دستی بده طیّار شو
یا به کژدستی برو طرّار شو
یاپی عباسِ عالمدار باش
یا به دست آل سفیان خوار باش
رافضی شو،ترک آز خویش کن
ورنه جان در خرقة تشویش کن
جسم ما خاک است و احساسش ز جان
جان حیاتش از چه؟ از جان جهان
جسم بی جان چیست غیر از گَنده لاش
جانِ جان خواهی تو بی جانان مباش
«این همه که مرده و افسردهای»
ز آن بوَد که ترک جانان کردهای
این زمین هم حلقهای بر گرد شاه
گر نباشد شاه،می گردد تباه
از زمین کمتر مباش ای نازنین
«ساخَتِ الارضُ باَهلِه» را ببین
ترس آن دارم که در یوم الحساب
هم بگویم: «لَیتَنی کنتُ تُراب»!
جان جانان را رها کردم چرا
پشت بر روی خدا کردم چرا
وای بر من! جان به دنیا باختم
مُردم و مولای خود نشناختم...
*****
تاملی در معنای «مولا»:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کیست مولا؟ آنکه بر جان قائم است فکر و ذکر جان به سویش دائم است
هرچه در اندیشه و سودای توست
در دو عالم این همان مولای توست!
حرف آخر میزنم بی هیچ کاست:
منتهیالآمال ما، مولای ماست
زین سبب فرمود مولانا حسن
در سلوک عصر غیبت این سخن:
خلق میمانند در عسر و حرج
جز دعاگویان تعجیل فرج
اکثِروا الدّعوه بتعجیلِ الظّهور
انّ فی ذلک، مفاتیحُ السّرور...
مهدی مشکات 1381
...........................................................................
* زملک تا ملکوتش حجاب بردارند/ هرآنکه خدمت جام جهان نما بکند ـ حافظ
[به این برادر کوچک وخیرخواه خود در این سخن اعتماد کنید که: «اکثار صلوات، خصوصا 1000مرتبه در هر روز، از رمزهای فرج است ؛ فرج فردی واجتماعی، آفاقی وانفسی..
اللهم صل علی محمد و ال محمد»]
بسم الله ولــلله
باسلام. مطلب اصلی، از"کدام ذکر؟" شروع می شود؛
اما اگر حوصله داشتید، این مقدمه ی کوتاه را هم بخوانید:
فکر، آن باشد که بگشاید رهی راه، آن باشد که پیش آید شهی ـ مولوی
ما نیازمند سلطان معنوی هستیم
*مسلما برای زمینه سازی فرج ـ مثل هر حرکت اجتماعی دیگری ـ نیازمند اندیشه وتفکر و دانش خواهیم بود؛ اما پرسش این جاست که: هم اکنون بیش از هزار سال از تشکیل حوزه ی علمیه می گذرد؛ هزاران اندیشمند و عالم داشته ایم و الان هم علمای ما کم نیستند. پس مشکل کجاست؟ چرا دراین میدان فکری نمی توانند بکنند؛ یا چرا اندیشه ها وعلوم موجود نتوانسته اند فرج نهایی را محقق کنند؟ پاسخ این پرسش هنگامی معلوم می شود که ما توجه کنیم: نهضت فرج، دشمنان نیرومندی دارد که در رأس این جبهه نیز شیاطین، و خصوصا خود ابلیس علیهم اللعنه می باشد . (متاسفانه تمرکز اصلی ما شیعیان بر محور ظهور نیست؛ اما به شهادت آیات و روایات، شیاطین تمرکز اصلی شان روی همین مطلب است! و به هرحال) آن ها هم برای خودشان دانشمندان وحوزه های علمی مقتدری دارند؛ و نهایتا هر اندیشه وتفکر ودانشی که از سوی علمای ما تولید شود، شیاطین هم ضد ان را تولید می کنند! پس ما با علم و اندیشه ی تنها نمی توانیم حرکت کنیم.
*در این مسیر، و با وجود این صف بندی های جدی و متراکم شیاطین، که شدیدا فعالیت های نهضت فرج را رصد می کنند، ما نیازمند"سلطان" هستیم(لا تنفذون الا بسلطان). باید سلطان معنوی داشته باشیم تا بتونیم در صفوف آنها نفوذ کرده و انشاالله آ نها را پاره پاره کنیم... خیلی خلاصه عرض کنم: یکی از راهکارهای این سلطان معنوی(چنانکه خود امام عصر علیه السلام اشاره کرده اند) در ایجاد "وحدت قلبی" ست. الان شیعیان امام زمان درست مثل هزاران تکه ابری هستند که تاوقتی به هم پیوسته نشوند درهای رحمت وبارش الهی باز نمی شود..
*وحدت قلوب در میان انسان ها چیزی شبیه معجزه است؛ به این راحتی حاصل نمی شود. اگر می شد تا حالا انجام شده بود. کمی فکر کنید! میلیون ها انسان با اندیشه ها وسلایق وعلایق مختلف را چه کسی وچگونه می تواند (قلبا!)متحد کند؟ این پرسش مهیبی ست که سال ها در مورد آن مطالعه و تفکر شده، و حتی اندیشنامه های علمی قابل توجهی هم نگاشته شده است. اما هروقت افرادی در میدان عمل وارد شده اند، مشکلات بزرگ، و گاه، سرخوردگی هایی هم ایجاد شده است...
(دراین سخن دقت فرمایید:)
ا.) وحدت قلوب را جز با وحدت فکر نمی شود ایجاد کرد(الافکار، ائمة القلوب)
ب.) درحال حاضر، یکی از بهترین راه ها برای ایجاد وحدت فکر، در ایجاد" وحدت ذکر" است. مثلا اگر هزار نفر شیعه ای که دارای علایق وسلایق مختلفی هستند؛ لیکن چنانچه بتوانند بر یک ذکر واحدی استقامت کنند؛ واین ذکر واحد نیز قلبی و زبانی باشد؛ مطمئنا پس از مدتی، آرایش فکری واحدی پیدا خواهند کرد. چون هریک از ذکرها، دارای یک کُدهای ملکوتی خاصی هستند، که وقتی شما هرروز و به طور مکرر بتوانید این کدها را به قلب وذهن خودتان وارد کنید؛ پس از مدتی، آرایش ملکوتی شما نیز هماهنگ با ملکوتیان تغییر خواهد کرد، و کم کم اتفاقات مبارکی به طور پی در پی روی خواهد داد . توضیح علمی این مطلب نیازمند مقدمات مفصلی ست. اما امیدواریم انشاالله به زودی، با ایجاد یک وحدت ذکری ساده، ملکوت دل های شیعیان بر محور قلب مقدس عالم امکان متحد گردد.
کدام ذکر؟
1.در روایات آمده است: پیامبراکرم.ص. شیطان را بسیار رنجور وپژمرده دیدند و
علت را پرسیدند؛ گفت: چند چیز است که مرا به این روز می اندازد؛ ازجــمله:
"صلوات های امت تو"!
2. همچنین می دانیم که شیاطین فقط در آســــــــــمان دنیا نفوذ دارند؛ و راه
آسمانهای دیگر بر آنان بسته است.
ادامه ی سخن را با توجه به این دومطلب فوق بخوانید:
ذکری که بخواهد درعوالم اثر کند و صفوف شیاطین را پاره پاره کند، می بایست یک ذکر" جمع الجمعی" باشد؛ یعنی بقول عرفا، جامع تمام "حضرات خَمس" باشد؛ وبه بیان دیگر: ذکری لازم است که بر تمام عوالم : ماده واثیر ودخان وملکوت وجبروت هم سیطره داشته، ومنشأ آن در لاهوت وهاهوت، و فراتر از عرش باشد. ظاهراین است که ذکر مقدس لااله الاالله باهمه ی عظمتش اما تا عرش بُرد دارد. پس ذکر قوی تری لازم است که بُرد کامل داشته باشد. این ذکر همان است که طبق آیه ی کریمه ی «ان الله وملائکته یصلون علی النبی» خود خداوند و تمام ملائکه(مقرب و غیرمقرب) هم در آن مشارکت دارند و تمام عوالم یادشده بر محور آن می چرخند؛ جز عالم دنیا[1]
آری بقول عارف بزرگ، آیة الله بهجت اعلی الله مقامه : دراین عالم گشتیم وگشتیم؛ ذکری بالاتر از صلوات نجستیم! بی جهت نیست که خود خداوند متعال در میان تمام ذکرهای موجود، فقط این ذکر را برای خود انتخاب کرده! و تمام ملائکه را هم مامور به آن ساخته است ....دقت بفرمایید که: تمام عوالم هستی برمحور انسان کامل درحرکت اند؛ اما دراین میان تنها حلقه ی مفقوده، همین عالم دنیاست. لذا خداوند از مومنان هم دعوت می کند که شما هم بیایید وبه این شبکه ی سراسری "ولایت الهی انسان کامل" بپیوندید. چون اگر این حلقه هم کامل شود، آنگاه در زمین نیز جبهه ی ولایت الهی در برابر جبهه ی ولایت شیطان پیروز خواهد شد...در پست های قبلی برخی اسرار وآثار صلوات را عرض کردیم .
یادآوری: چنانکه هرباره یادآورشدیم؛ برای درک آثار فوق العاد ی این ذکر، علاوه بر شوق ومحبت قلبی، تعداد ذکر هم مهم است: هرروز 1000 بار به تعداد اسماء مقدس اللهی ، و البته مداومت هرروزه بر این عمل، تاثیرات مادی ومعنوی بزرگی خواهد داشت؛ و ترویج و گسترش آن در میان مردم نیز تحولات اجتماعی مبارکی در پی می آورد انشاءالله.
نتیجه گیری: مسلما شما دوستان که خودتان تشنه وطالب شرکت در نهضت ظهور هستید؛ نیازی به این یادآوری نخواهید داشت که:
بیایید با ترویج نهضت صلوات، سهم موثری، در تطهیر ملکوت زمین، و تعجیل فرج داشته باشیم. (قرار مهدویون: روزی1000صلوات)
................................................................
1.عالم اثیرودخان، جزو مراتب دنیا هستند. بعد از این ها، ملکوت شروع می شود؛ وبعد از آن جبروت...همه ی این عوالم(ازملکوت به بعد)تحت ولایت خداوند است جز عالم دنیا که دوقطب ولایت(اهریمنی و الهی) وجود دارد؛ وتمام گرفتاری های تاریخ بشریت نیز از همین قطب طاغوت و اهریمن است . در هرحال، خداوند متعال میزان حاکمیت ولایت الهی درزمین را به عهده ی خود انسان ها گذاشته است؛ و تحقق کامل ونهایی این ولایت نیز تنها وتنها از طریق حاکمیت خلیفة الله امکان پذیر است. هرکدام از ما به خاطر کوتاهی مان در این امر، مسئول ومعاقَب خواهیم بود؛ وآیات و روایات بسیاری بر این حقیقت دلالت و تصریح دارند.
امام مهدی علیه السلام
لا لأمرالله تعقلون؛ و لا من اولیائه تقبلون : نه توان تعقل در امر الهی دارید؛ ونه سخن اولیای او را می پذیرید!
(صحیفه ی مهدیه؛ زیارت ال یاسین)
درد ما این است ای درد آشنا که نمی فهمیم درد خویش را