سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهدی مشکات ـ شعرونظر

یک عمر سر به دشت غم آخر گذاشتیم

تاروی دامن تو کمی سرگذاشــــــتیم

 فرهادِمن! بیا که ببینند عاقـــلان

پا ازکدام قله فـــــــــــراتر گذاشتیم

**

می دانم اعتبار مرا عشق می برد

آرام واقتدار مرا عشق می برد

دیگربرای من سخن از عاقبت مگو

دنیا وآخرت..همه را عشق می برد

**

عشق است وآبرو ودل ودین وهرچه هست

عشق است ومی برد همه را پست،پست،پست*

عشق است وجنس توبه که جنسی شکستنی ست

صد بار توبه کردم وهربار هم شکست

**

عشق است وعشق، صحبت تقوی نمی کند

آتش  کتان  و مخمل و دیبا نمی کند

 محراب ابرویت نگران شد که چشم شوخ

مست است واحترام مصلّا نمی کند

**

گفتی به پای عشق ،بسوزیم ـ سوختیم

ازغیر عشق ،دیده بدوزیم ـ دوختیم

حالا "نگاه کن!" :چقدَر مفلسیم ما:

"دنیا وآخرت به نگاهی فروختیم"!

**

آن صید دست وپازده درخون دل منم

یک عمر دست وپازده ام باز می زنم

باورنمی کنی تو ولی شعله می کشد

عشق از سرم، دلم، جگرم، سینه ام، تنم

**

آتش گرفته پیرهنم ـ یاعلی مدد

می سوزد آی آی تنم ـ یاعلی مدد

بگذار تابسوزم وزین مِهرِ سر به مُهر

جز بر درِ تو دم نزنم ـ یاعلی مدد...1394

.....................................................

*پست پست :آهسته آهسته ـ خرد خرد

 


ارسال شده در توسط مهدی مشکات(بیاتی)