سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهدی مشکات ـ شعرونظر

عشق است و عشق، صحبت تقوی نمی ­کند

آتش، حریر و مخمل و دیبا نمی­کند

 

هر دم هزار کُشته طلب می کند زخلق

مژگان ـ ولی ولی دلت امضا نمی­ کند

 

محراب ابرویت نگران شد که چشم شوخ

مست است و احترام مصلّا نمی­ کند

 

هر کس برای خویش قبایی بریده است

دیگر کسی رعایت فتوا نمی‌کند

 

سرشیشه‌های باده به آهنگِ «نوشْ نوش»

دیگر کسی برای کسی وا نمی­ کند

 

درس حکیم گرم و سخن پرور است لیک

تقریر عشق، دلکش و زیبا نمی­ کند

 

یاقوت خام دختر صهبا مکیده­ ایم

ایرا، کلام پخته به دل جا نمی­ کند

 

صوفی برو که بادِ نی اَنبانِ مدّعا

از غبغب تو کارِ مسیحا نمی­ کند

 

این غمزه ­های کهنه ی چون نوعجوزکان

دیگر دلی برای تو شیدا نمی­ کند

 

مشقی دگر زمن مطلب کاین لطیف دل

جز نسخه ی ظریف، محشّا نمی­کند

 

این آتشی که در دل من در گرفته است

با هیچ طبع خشک مدارا نمی کند

 

مِن بعدِ آن که چشم به روی تو بازشد

جزباغ لاله زار تماشانمی کند

 

"مهدی" ،گلی به  پاکی وشوخی و حسن تو

گرد جهان بگردد پیدا نمی­ کند

 

سعدی چو بشنود زجوانان زنده­ رود

بر دلبران فارس، دهن وا نمی­ کند[بقیه مطالب وشعرهارا درصفحات دیگرو

دربایگانی جستجوبفرمایید .باتشکر]

 

      1377

 

 

 


ارسال شده در توسط مهدی مشکات(بیاتی)